http://up.p30room.ir/uploads/138697527378971.jpg
قلب های مومنین 1
دوشنبه 92/8/27 ساعت 10:59 صبح | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )
منابر معرفت/ گزیده‏ای از منابر پرمحتوای شب نهم محرم‌الحرام؛
استاد میرباقری: خداوند با جهاد قلب‌های مؤمنین را خالص می‌کند/ جامعه در بستر ولایت حقه به حیات طیبه می‌رسد/ حجت‏الاسلام قاسمیان: هویت اصلی ما قبل از ایرانی بودن؛ حسینی بودن و علوی بودن است

گروه معارف رجانیوز: تأکید بر حضور علما و فضلا در منابر موعظه و تذکر مخصوصاً در ایام سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و یاران باوفای ایشان امری ضروری می‏نماید که نبود آن خلأیی بزرگ در برپایی و بزرگداشت شعائر و معارف اسلامی محسوب می‏شود. این درست که حزن و غم جزء جدا ناشدنی هر عزاداری است و البته اشک در رثا و عزای آل الله و علی‏الخصوص اباعبدالله الحسین علیه‏السلام که "قتیل العبرة" است سبب تقرب به خداوند سبحان می‏باشد اما تکیه یک‏جانبه بر اشک ممکن است راه اغراق در مسائل را باز کند که اگر معارف قیام عاشورا بیشتر بیان شود و "شور" و "شعور" شانه به شانه هم حرکت کنند عزاداری‌ها پربار‌تر و مفید‌تر برقرار می‏شود. 

در ضرورت این مبحث همین بس که مقام معظم رهبری فرمودند: "روحانیون‌ باید با استفاده‌ از منابر و مساجد، سؤالات‌ موجود در ذهن‌ مردم‌ را بیابند و با دادن‌ پاسخ‌ مستدل‌ و منطقی‌ به‌ آنها خلأ ذهنی‌ زنان‌ و مردان‌ و بویژه‌ جوانان‌ را پر کنند، زیرا اگر غفلت‌ شود این‌ خلا را دشمنان‌ اسلام‌ آنگونه‌ که‌ خود می‌خواهند پر خواهند کرد." 

اما رجانیوز به همین مناسبت قصد دارد تا هر روز گزیده‏ای از منابر پرمغز و پرمحتوای تنی چند از همین علما و فضلای ارجمند را در مراسم‏های مختلف عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‏السلام در محرم الحرام سال جاری منتشر نماید. باشد که مورد عنایت حضرتش قرار گیرد. 

***

مراسم نهمین شب عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام در دهه اول محرم‏الحرام در مدرسه فیضیه قم با حضور جمع کثیری از روحانیون و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت علیهم‏السلام برگزار گردید. در این مراسم آیت‌الله میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم به ایراد سخنرانی پرداخت. در ادامه گزارش اجمالی سخنان آیت‏الله میرباقری تقدیم می‏گردد: 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حامل وحی‌ای است که همه حقایق الهی در آن خلاصه می‌شود

ایشان در ادامه مباحث خود بیان داشتند: "ان محمد عبده و رسوله ارسله بالحق" این وجود مقدس رسول خدا و فرستاده اوست، "هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى? وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ" که از طرف خدا با دین حق و هدایت الهی آمده است و بناست این هدایت و دین بر تمام جهان سایه بگستراند. این پیامبر حامل وحی ای است که همه حقایق الهی در آن خلاصه می‌شود "وَکَذَلِکَ أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الإیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا" این آیه وحی حضرت را توضیح می دهد. در آیه قبل نیز فرموده «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یکَلّمه اللَّهُ» هیچ بشری این سهم و بهره را ندارد که خدای متعال با او تکلم کند الا به یکی از این سه وجه "إِلاَّ وَحْیا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ" تکلم، یا وحی است یا من وراء حجاب است "أَوْ یرْسِلَ رَسُولاً" یا اینکه رسولی را می‌فرستد "فَیوحِی الیه بِإِذْنِهِ" به اذن الهی وحی را می‌آورد.

تکلم خداوند با پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم ایحاء روح بود

اما قسم دیگر نه رسولی در کار است و نه حجاب "وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیا" خداوند متعال با بشری صحبت می‌کند و این صحبت از سنخ وحی است؛ یعنی حجاب و واسطه‌ای در کار نیست. وحی به پیامبر گرامی اسلام این‌طوری است "وَکَذَلِکَ أَوْحَینَا إِلَیکَ" خدای متعال با تو تکلم کرد و تکلم الهی از نوع ایحاء و وحی بود. آن کلامی که خداوند به شما القا فرمود این است "أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا". این ایحاء یک نوع تکلم است که نه من ورای حجاب است و نه واسطه‌ای در کار است. "أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الإیمَانُ" اگر این کلمه الهی به شما القا نمی‌شد شما از وحی و درجات ایمان و حقایق برخوردار نبودید. وقتی به امام صادق علیه‌السلام عرض کردند علم شما کتابی است یا استادی، فرمودند: خیلی از اینها مهم‌تر است «الامر اعظم و اوجه» همان روحی که همه حقایق در آن است، بعد از نبی اکرم به ما القا شده است و همه نور و هدایتی که به بشر می‌رسد اینجاست.

قلب نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم مصباح الهی و عامل هدایت همه عالم است

اگر نپذیریم که رسالت حضرت گسترش توحید در جهان بوده و اگر نپذیریم این پیامبر حامل وحی‌ای است که همه حقایق الهی در آن خلاصه می‌شود؛ اگر نپذیریم که این پیغمبر مَثَل نور الهی است؛ اگر نپذیریم که قلب او چراغ‌دان الهی است و مصباحی که در این قلب روشن شده و نبوتی که خدای متعال به او عطا کرده عامل هدایت همه عالم است، و اگر نپذیریم که همه خانه‌های هدایت به خانه نبی اکرم ختم می‌شود، و اگر نپذیریم این هدایت نبی‌اکرم در اوصیائش ادامه پیدا می‌کند "إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ" آن انذار عمومی به همه جهان به وسیله حضرت اتفاق افتاده و هدایت نسل‌ها که همان هدایت نبی‌اکرم است، به وسیله ائمه به اقوام بعدی می‌رسد. اگر این‌ها را نپذیریم، بنیان‌های این درگیری و جهاد و قتال و مجاهده روشن نمی‌شود.

جاری شدن اولوهیت حضرت حق از طریق نبوت نبی‌اکرم و اوصیای ایشان در حیات اجتماعی بشر

بنابراین اولوهیت حضرت حق باید در تمام زندگی و حیات اجتماعی بشر ساری و جاری شود. این هم از طریق نبوت نبی‌اکرم و اوصیاء نبی‌اکرم در عالم جاری می‌شود. مقصد پرستش خدای متعال این نیست که دنیای بهتری داشته باشیم و دینداری مقدمه دنیاداری شود، بلکه این پرستش خدای متعال آثار ابدی دارد "وَأنَّ الجَنَّةَ حَقُّ وَأنَّ النَّارَ حَقُّ وَأنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فِیها وَأنَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ"، اگر کسی این مبانی را قبول کرد آن وقت ممکن است براساس این مبنا صلاح و فساد را تعریف کند. صلاح وقتی اتفاق می‌افتد که این دین در جامعه جاری شود و این توحید و نبوت همه عرصه‌های حیات بشر را بگیرد. وقتی نبوت نبی‌اکرم در خلافت اوصیائش در جامعه دوام پیدا کند و خلافت اوصیا پذیرفته شود، آن‌گاه از طریق خلافت آنها، آن حقایق در جامعه محقق و جاری می‌شود.

جامعه‌ای که ولی حق در آن حکومت می‌کند رنگ خدا به خودش می‌گیرد

جامعه‌ای که ولی حق در آن حکومت می‌کند رنگ خدا به خودش می‌گیرد. هر کجا ولایت حقه است صبغه الهی و توحید است. وقتی جامعه به سمت صلاح می‌رود که این رسولی که از طرف خداوند متعال آمده و می‌خواهد این توحید را محقق کند دستش باز باشد و جامعه جهانی و امت این رسول را بپذیرد و هدایتی را که آورده از طریق خلفایش جاری شود. اگر جامعه براساس خلیفه‌الله و محور خلافت الهی شکل گرفت همه زندگی بشر خلافت می‌شود.

مقصود از خلیفه الله امام معصوم علیه‌السلام است

قرآن که می­فرماید "إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً" بعضی‌ها این خلافت را عمومی گرفته‌اند و گفته‌اند ما خلیفه‌الله هستیم. این‌طور نیست، خلیفه الهی آن امام معصومی است که معصوم مطلق و خلیفه است. اگر خلافت او در جامعه جاری شد و مردم آن خلافت را پذیرفتند، حاصل آن پذیرش، این است که امت خلافت جزئیه به تبع امام پیدا می‌کند. همان‌طور که اگر انسان شیطان را ولی خود قرار دهد چشم و گوش و زبانش شیطان می­شود "فَباضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْیُنِهِمْ" اگر انسان‌ها خلافت خلیفه الهی را در همه شئون حیاتشان پذیرفتند، در نتیجه آن امانت الهی که ولایت الهی است به اندازه خودشان به آنها داده می‌شود و در ظرف خودشان صاحب امانت و خلیفه‌الله می‌شوند و خلافت جزئیه پیدا می‌کنند. خلافت مال امیرالمؤمنین است. کسی مثل سلمان به اندازه‌ای که همه قوایش مسخر حضرت است انوار حضرت در وجودش جاری می‌شود. انسانی که خلافت ولی خدا را قبول نکرده خلیفه نیست.

جامعه در بستر ولایت حقه به حیات طیبه می‌رسد

 اگر یک جامعه‌ای در تمام مناسباتش ولایت ولی خدا را قبول کند کل این جامعه می‌شود خلافت و رنگ الهی پیدا می‌کند. تمدن‌ها اگر ولی‌شان ولی الهی است این تمدن همه جا صبغه‌الله دارد، اما اگر ولی‌شان ولی باطل است همه این تمدن صبغه باطل پیدا می‌کند. اگر ولایتِ حق محور کار بود و همه مناسبات اجتماعی و ظاهری و باطنی جامعه، عیش و معیشت جامعه در بستر ولایت حقه بود، جامعه به حیات طیبه و به عیش می رسد "وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمْرَهُ وَحَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَأَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ وَرَضِیتَ عَنْهُ وَأَحْیَیْتَهُ حَیاةً طَیِّبَةً". به حیاط طیبه و به مرحله‌ای رسیده که خدا از او راضی است "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً" اگر کسی به ولایت امام رسید "وَرَضِیتَ عَنْهُ وَأَحْیَیْتَهُ حَیاةً طَیِّبَةً" می‌شود. آن‌گاه "فِی أَدْوَمُ السُّرُورِ وَ أَسْبَغَ الْکَرَامَةِ وَ أَتَمَّ الْعَیْشِ" تمام‌ترین عیش‌ها و فراوان‌ترین کرامت‌ها مال این جامعه است. اگر جامعه‌ای به حیات طیبه و ولایت امام نرسید عیش‌اش عیش پایدار نیست «و مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا" و معیتش سخت است.



برچسب‌ها: ولایت

 
لینک دوستان
دیگر موارد
کد موزیک آنلاین برای وبگاه