سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/138697527378971.jpg
وعده های الهی
چهارشنبه 92/4/26 ساعت 2:43 عصر | نوشته ‌شده به دست | ( نظرات )
آیت‌الله مصباح یزدی در جلسه «اخلاق رمضان»:
جنگ 33 روزه حزب‌الله و رژیم صهیونیستی نشان داد که وعده‌های الهی تحقق‌پذیر هستند/ اهمیت صبر در میدان جهاد

رجانیوز - گروه سیاسی: رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) با اشاره به امدادهای غیبی گفت: دبیرکل حزب‌الله بیان می‌کرد سربازان اسرائیلی گفته بودند ما سپاهیانی سفیدپوش و شمشیر به دست را دیده‌ایم که به سمت ما می‌آمدند و حمله می‌کردند. 

به گزارش رجانیوز به نقل از خبرگزاری فارس، آیت‌الله محمدتقی مصباح‌یزدی یکشنبه شب در چهارمین جلسه درس اخلاق رمضان که در حسینیه امام خمینی (ره) دفتر رهبر معظم انقلاب در قم برگزار شد اظهار کرد: خداوند از راه‌های مختلف مومنان را به داشتن صبر در میدان جهاد دعوت کرده است. 
 
وی آسیب نرسیدن در مقابل توطئه‌های دشمنان را یکی از فوایدی دانست که قرآن برای صبر برشمرده است و افزود: این صبر باید همراه با تقوا باشد وگرنه سودی نمی‌بخشد. 
 
رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: یکی دیگر از فواید صبر نترسیدن از تعداد کم نیروهای خودی و تعداد زیاد طرف مقابل است و قرآن کریم هم بر روی این مسئله تاکید فراوانی دارد؛ در جنگ بدر که تعداد مسلمانان و امکانات آن‌ها بسیار محدود بود برنامه‌ریزی الهی طوری صورت گرفت که سپاه اسلام پیروز میدان باشد و فرشتگان بسیاری پس از دعای پیامبر اکرم (ص) به یاری مسلمانان شتافتند. 
 
وی با بیان اینکه می‌توان جنگ بدر را بهترین کلاس درس و عبرت‌آموزی برای دیدن فواید صبر دانست گفت: اینکه انسان با چشم خود ببیند به وسیله تعداد کمی نیرو می‌توان به دشمنان فراوان پیروز شد بهترین نوع آموزش فواید صبر در راه خداوند است. 
 
آیت‌الله مصباح یزدی ادامه داد: در آن روزگار مسلمانان وعده‌های الهی را بیشتر باور می‌کردند اما امروز تعداد زیادی از انسان‌ها به چنین چیزی اعتقاد ندارند اما جنگ 33 روزه حزب‌الله و رژیم صهیونیستی نشان داد که وعده‌های الهی تحقق‌پذیر هستند و همواره به یاری مسلمانان می‌شتابند. 
 
استاد برجسته حوزه علمیه قم با بیان اینکه این خاطره را خود از سید حسن نصرالله شنیده است که سربازان اسرائیلی پس از حمله به سرعت عقب می‌نشستند عنوان داشت: دبیرکل حزب‌الله بیان می‌کرد وقتی فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی دلیل این کار را از سربازانشان می‌پرسیدند آن‌ها می‌گفتند ما سپاهیانی سفیدپوش و شمشیر به دست را دیده‌ایم که به سمت ما می‌آمدند و حمله می‌کردند و همین مسائل را در مصاحبه‌های تلویزیونی خود هم عنوان کرده بودند. 
 
وی اضافه کرد: نمونه‌های امداد غیبی در دوران هشت سال جنگ تحمیلی هم دیده شد اما اینکه سربازانی سفیدپوش با شمشیر به دشمن حمله کنند گزارش نشده بود. 
 
آیت‌الله مصباح یزدی با تاکید بر وجود همیشگی امدادهای الهی برای مومنان راستین گفت: نکته اساسی در این میان این است که صبر باید همراه با تقوا باشد وگرنه در صورتی که راحت‌طلبی، زیرپا گذاشتن حریم‌های الهی یا غرور به دلیل تعداد زیاد نیرو‌ها جای یکی از آن‌ها را بگیرند خبری از امدادهای غیبی هم نخواهد بود. 
 
رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) به دیگر راه‌های نشان دادن اثرات صبر و مقاومت اشاره و اظهار کرد: خداوند نتایج دنیایی صبر را نیز در قرآن آورده است تا کسانی غیر از اولیای الهی که تنها محبت خداوند و همنشینی با پیامبران را می‌جویند نیز تشویق شوند. 
 
وی ادامه داد: عذاب دیدن مشرکان و کفار به دست خداوند اما از طریق مسلمانان و جهادگران نخستین فایده مادی صبر بوده و علاوه بر این درسی توحیدی هم محسوب می‌شود. 
 
آیت‌الله مصباح یزدی با اشاره به رسوا شدن دشمنان به عنوان دیگر اثر مادی صبر گفت: در کنار این دو فایده قلب‌های مسلمانان و مومنان هم از پیروزی سپاه اسلام خشنود می‌شود.
منبع: رجانیوز


برچسب‌ها: مقاومت

مبارزه با هوای نفس مانند نخ تسبیح
چهارشنبه 92/4/26 ساعت 2:37 عصر | نوشته ‌شده به دست | ( نظرات )
پناهیان: مبارزه با هوای نفس مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیه‌ها را به هم پیوند می‌دهد/ اصلی‌ترین و تنها کار ما در طول زندگی، مبارزه با هوای نفس است

رجانیوز - گروه اندیشه: حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است.

به گزارش رجانیوز، در ادامهگزیده‌ای از مباحث مطرح شده در پنجمین جلسه را می‌خوانید:

هواپرستی مقابل خداپرستی/اصلی‌ترین و تنها کار ما در طول زندگی، مبارزه با هوای نفس است/ مبارزه با هوای نفس مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیه‌ها را به هم پیوند می‌دهد 

·     اساساً در مقابل خداپرستی، یک پرستش کلیدی وجود دارد که هواپرستی است. لذا مبارزه با هوای نفس، نظام دین است و مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیه‌ها را به هم پیوند می‌دهد. اصلی‌ترین و تنها کاری که ما همیشه در طول زندگی خود داریم، مبارزه با نفس است. ولی ما غالباً به این مسأله توجه نداریم و بسیاری از انرژی‌های ما به دلیل پرداختن به موارد غیر اولویت‌دار، هرز می‌رود، در حالی که فقط باید یک موضوع را مراقبت کنیم و آن هم مبارزه با نفس است. 

·     متاسفانه توجه لازم به مسأل? جهاد با نفس در اکثر آدم‌ها نیست و تلقی درستی از این معنا وجود ندارد. در حالی که پیامبر اکرم(ص) اوج اعمال خوب را که جهاد در راه خداست و در آن قله رفیعی به نام شهادت هم وجود دارد را «جهاد اصغر» نامیدند و جنگ کردن با تمایلات درونی را جهاد اکبر نام نهادند. (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص‏ بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ. قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ؟ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ؛ کافی/5/12) 

اینکه همه انسان‌ها اعم از مؤمن و کافر در رنج آفریده شده‌اند، کمک می‌کند رنج‌ها را راحت‌تر تحمل کنیم 

·     جهاد بانفس کار سختی است ولی شما که می‌خواهید با دوست‌داشتنی‌های خود مبارزه کنید، در این راه تنها نیستید. خداوند، دنیا و نظام هستی هم شما را در این مبارزه کمک می‌کنند. اینکه هم? انسان‌ها اعم از خوب و بد، مؤمن و کافر همه در رنج آفریده شده‌اند، کمک می‌کند که شما رنج‌ها را راحت‌تر تحمل کنید.  

·     خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»(سوره بلد/4)؛ یعنی همه انسان‌ها در رنج آفریده شده‌اند. اگر کسی بی‌دینی کند، رنج خودش را کاهش نمی‌دهد و اگر کسی دینداری کند، رنج او افزایش نمی‌یابد. سختی و رنج در مسیر زندگی انسان‌ها تا لحظ? مرگ و ملاقات خدا وجود دارد و این در هستی و خلقت انسان تعبیه شده است؛ خداوند متعال می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»(سوره انشقاق/6) یعنی ای انسان! تو پیوسته با تلاش و رنج فراوان به سوی پروردگار خود حرکت می‌کنی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد. 

از مبارزه با نفس نمی‌توان فرار کرد/اگر در جایی که لازم است، مبارزه با نفس نکنیم، مجبور می‌شویم در جایی که اجری ندارد مبارزه با نفس کنیم  

·     زجر کشیدن قطعاً برای هم? انسان‌های خوب وجود دارد و هیچ کس نمی‌تواند از مبارزه با نفس فرار کند. حتی آدم‌های هرزه و هوسران هم نمی‌توانند از مبارزه با نفس فرار کنند و بالاخره در مواردی ناچار می‌شوند از برخی از دوست‌داشتنی‌های خود صرفنظر کنند یا با برخی از خواسته‌های دل خود مبارزه کنند.   

·     اگر شما در جایی که لازم بوده مبارزه با نفس کنید، مبارزه نکردید، قطعاً در جای دیگری مبارزه خواهید کرد. اگر شما در جایی خودتان را کنترل نکردید، قطعاً در جایی دیگری مجبور می‌شوید خودتان را کنترل کنید با این تفاوت که دیگر اجر و پاداشی نخواهد داشت. لذا بهتر است که انسان در همان جایی که دستور و تکلیف الهی وجود دارد، مبارزه با نفس کند. 

یکی از کمکهای خدا به مؤمنان برای مبارزه با نفس، قرار دادن سختی برای همه(مومن و کافر) است 

·     خداوند می‌فرماید: «وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ»(سوره زخرف/33) یعنی خداوند بیان می‌کند که اگر نمی‌خواستم این‌طور باشد که هم? مردم را به یک چشم نگاه کنم، کاری می‌کردم که سقف خانه‌های کافران از نقره ساخته شود، یعنی کاری می‌کردم که مؤمنان در دنیا سختی بکشند و کافران راحت باشند، به مؤمنان بلا می‌دادم ولی به کافران بلا و گرفتاری نمی‌رساندم. اما خدا این کار را نکرده است و همه را به یک چشم دیده است.  این تعبیر که خداوند در آی? فوق می‌فرماید: سقف خانه‌های کفار را از نقره یا طلا می‌ساختم، قابل تأمل است؛ یعنی ببینید اگر سقف خانه‌ای این‌طور باشد، بقیه امکانات رفاهی که در اختیار کفار است، چگونه خواهد بود؟! ولی خدا این کار را نکرده است و رنج را برای همه قرار داده است. 

·     تصور کنید اگر رنج و سختی در دنیا، فقط برای مؤمنان بود و کافران زندگی دنیوی راحت و بدون سختی و رنجی داشتند، چند نفر مؤمن باقی می‌ماند؟! امام صادق(ع) در توضیح آیه قبل می‌فرماید: اگر خدا این کار را می‌کرد(سقف خانه‌های کافران را از نقره قرار می‌داد)، تمام مردم کافر می‌شدند؛ لَوْ فَعَلَ لَکَفَرَ النَّاسُ جَمِیعاً(الزهد/47) و در حدیث قدسی می‌فرماید: «اگر بنده مومن من محزون و دل شکسته نمى‏شد، دستارى از طلا به سر کافر مى‏بستم؛ لَوْ لَا أَنْ یَجِدَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنُ فِی نَفْسِهِ لَعَصَّبْتُ الْکَافِرَ بِعِصَابَةٍ مِنْ ذَهَبٍ.»(علل الشرایع/2/604) پس خدا به ما لطف کرده و رنج را برای همه قرار داده است. اینکه رنج برای همه است، کمکی است که راحت‌تر رنج‌های دنیا را تحمل کنیم.  

·     یکی از سختی‌های اهل جهنم این است که می‌بینند هم در این دنیا سختی کشیده‌اند و هم در آن دنیا در رنج و عذاب هستند و تحمل این واقعیت برایشان خیلی سخت است. 

همراهی نظام هستی، کمک دیگر خدا به مومن برای پذیرش رنج‌های دنیا / توجه به سختی‌های زندگی دنیا، کمکی برای پذیرش رنج‌ها  

·     همراهی نظام هستی، کمک دیگری است که برای پذیرش رنج‌های دنیا به مؤمن می‌رسد. نظام خلقت و طبیعت به گونه‌ای است که پذیرش رنج و تحمل آن را ساده می‌کند. حضرت علی(ع) در نامه 31 نهج‌البلاغه که نامه‌ای خطاب به فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) است، به حقایقی از دنیا اشاره می‌کنند که فهم دقیق و درست آن‌ها، کمک بسیار عالی و خوبی برای پذیرش رنج‌های دنیا است. این نامه سندی بالادستی محسوب می‌شود که یک دوره معارف دین است.  

·     حضرت در این نامه می‌فرماید: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ [لِلدَّهْرِ الذَّامِ‏] لِلدُّنْیَا السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ ...»(نهج البلاغه/نامه31) یعنی از پدرى فانى و اعتراف‌کننده به گذشت زمان، کسی که زندگى را پشت سر گذاشته و در سپرى شدن دنیا چاره‏اى نداشته و از پدری که فردا کوچ خواهد کرد به فرزندى که آرزومند چیزى است که به دست نمى‏آید، در دنیا هدف بیمارى‏ها قرار دارد و در تیررس مصائب و گرفتاری‌های دنیاست... 

·     کسی که این ویژگی‌ها و صفات را در انسان و دنیا می‌بیند و به این سختی‌های زندگی دنیا توجه می‌کند خود به خود کمکی از بیرون برای پذیرش رنج‌ها دریافت کرده است.  

پذیرش رنج‌های دنیا، به معنای عدم برنامه‌ریزی نیست 

·     پذیرش رنج‌ها به معنای عدم تلاش و عدم برنامه‌ریزی برای حل مشکلات و برطرف کردن رنج‌ها نیست. برای برطرف کردن رنج، باید تلاش و برنامه‌ریزی کرد ولی اگر این برنامه‌ریزی را خدا به هم ریخت و به نتیجه نرسیدی، باز هم باید لبخند بزنی و راضی باشی.  

·     حتی برای رسیدن به علاقه‌ها هم باید برنامه‌ریزی کرد؛ خداوند می‌فرماید: «بهر? خودت از دنیا را فرامش نکن؛ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا»(سوره قصص/77) ولی اگر خدا حالت را گرفت و برنامه‌هایت را به هم زد، باز هم باید خوشحال و راضی باشی. از برخی رنج‌ها باید فرار کرد و بعضی از رنج‌ها را باید انتخاب کرد ولی در این میان اگر خدا برنامه‌ات را به هم زد، باز هم لبخند بزن. برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری لازم است ولی اگر خدا آنها را به هم زد، باید رضایت داشت. حضرت علی(ع) می‌فرماید «من خدا را آنجایی شناختم که تصمیم‌هایم را خراب می‌کرد؛عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ؛ نهج البلاغه/حکمت247) 

یکی از علائم خودخواهی و هواپرستی این است که اگر زندگی سخت شد، از روی لج بازی، زندگی را سخت‌تر کنی 

·     یکی از علائم خودخواهی و هواپرستی این است که اگر زندگی سخت شد، از روی لج‌بازی، زندگی را سخت‌تر کنی. مثلاً کسی که خودکشی می‌کند، رنج و ناراحتی را نپذیرفته است و چون زندگی‌اش سخت شده، از روی لج‌بازی آن را به شدت بر خودش سخت‌تر می‌کند. 

·     اگر یک بخشی از تابلویی که کشیده‌اید، خراب شود؛ نباید کل آن را بشکنید و خراب کنید؛ چون فقط یک قسمت آن خراب شده بود، نه هم? آن، ولی شما با این کار تمام آن را نابود کرده‌اید. این کار، یکی از علائم خودپرستی و هواپرستی و لج‌بازی با خدا است که انسان کل زندگی را خراب کند. باید قواعد بازی دنیا را پذیرفت.  

·     در راه خدا باید رنج‌ها را پذیرفت و از دوست‌داشتنی‌ها چشم‌پوشی کرد. اگر انسان از دوست داشتنی‌هایش به خاطر خدا بگذرد، کم‌کم نوبت خودش می‌رسد و باید از خودش هم بگذرد. و در زمان قربانی کردن«خود» بود که حوادث عاشورا رقم خورد...

 

جلسه اول// پناهیان: یکی از دلایل بی‌دینی، احساس آشفتگی در معارف دینی است/ جهاد با نفس، نخ تسبیح تمام فضایل است

جلسه دوم// پناهیان: «مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها» مبنای تعریف انسان است/ «جهاد اکبر» یعنی عبور از علاقه‌های آشکار به علاقه‌های پنهان

 

جلسه سوم// پناهیان: «افزایش علم» و «عمل تن‌ها»، ارزش افزوده تولید نمی‌کند/ ارزش افزوده با عمل برخلاف «دوست‌داشتنی‌ها» تولید می‌شود/ ما برای یک مبارز? دائمی با دوست‌داشتنی‌ها خلق شده‌ایم

جلسه چهارم// پناهیان: مبارزه با هوای نفس، محور اصلی همه دستورات دین است/ باید فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که پذیرای دردها و رنج‌ها باشند

رجا نیوز



برچسب‌ها: اخلاق

بین دنیا و بهشت
جمعه 92/4/21 ساعت 1:10 صبح | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )
نگاهی به کتاب تاثیرگزار «بین دنیا و بهشت»+ فیلم

خاطرات پرستاری هجده ساله یک پدر از پسر جانبازش/ ماجرای دیدار آقا با کسی که هجده سال «بین دنیا و بهشت» ایستاده بود

گروه فرهنگی- رجانیوز: هجده سال فرصتی کافی‌ست تا جوانی نورسته عاقله مردی شود جا افتاده. اما جوانی که در هفده سالگی به جبهه رفته بود، یکسال بعد با حال و روزی به خانه برمی‌گردد که تا هجده سال بعد نصیبش از این دنیای خاکی چیزی نباشد جز یک تخت در گوشه خانه.

موج گرفتگی جوان را به کما می‌برد و تا هجده سال بعد که جام شهادت بنوشد، پرستاری پروانه‌وار پدر و مادر او را زنده نگه می‌دارد. شرح این پرستاری در کتاب «بین دنیا و بهشت» آمده است تا با خواندن آن سرمان را از شرم پایین بیاندازیم و در برابر زحمات خالصانه آن پدر و روزهای سخت آن شهید خضوع کنیم. 

جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده در شهریور 1349 در شهر اصفهان چشم بر این دنیای خاکی گشود؛ از هفت سالگی کار کرد، تا سوم راهنمایی درس خواند و در هفده سالگی یعنی در اسنفد 1366 به جبهه رفت. در تیرماه 1367 در شلمچه دچار موج‌گرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بی‌هوشی رفت.

دوران بی‌هوشی این جانباز، 18 سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه می‌افزود، پرستاری عاشقانه پدر وی بود. در این 18 سال که محمدتقی‌ بر روی تخت خوابیده بود، با همان دو چشم نافذش همه تنهایی‌های پدر و مادر را پر می‌کرد. خاطرات این پدر رنج کشیده کتاب «بین دنیا و بهشت» نوشته رحیم مخدومی جمع آوری و از سوی نشر شاهد و موسسه رسول آفتاب به چاپ رسیده است.

کتاب «بین دنیا و بهشت» در سال 1390 ببرای چهارمین مرتبه در تیراژدو هزار نسخه و قیمت هزار و 700 تومان و در 60 صفحه در قطع پالتویی منتشر شد.

 

 

 

Get the Flash Player to see this player.

فیلم عیادت رهبر معظم انقلاب از شهید طاهرزاده

دانلود

 

در ادامه بخشهایی از این کتاب را که گروه حماسه هفته‌نامه 9دی انتخاب کرده است مرور می‌کنیم:


مرحوم هوشنگ طاهرزاده می‌گوید: من و مادرش با او حرف می‌زدیم،‌ او هم با ما. ما با زبانمان، او با نگاهش. زبان هم را خوب می‌فهمیدیم. ناراحتی‌اش را، خوشحالی‌اش را، مریضی‌اش را، بهبودی‌اش را، دردش را، تشکرش را و ... یک وقت‌هایی می‌رفتم بالای سرش، می‌گفتم بگو یا علی، بگو یا حسین، بگو یا زهرا؛‌ تقی تقلا می‌کرد،‌ گلویش را می‌فشرد، انگار می‌خواست از ته گلو بگوید یا علی، یا حسین، یا زهرا؛ اگر صدایش در نمی‌آمد، اشکش که در می‌آمد. گوشه‌ چشمان قشنگش با اشکی که بوی یا حسین می‌داد، معطر می‌شد! 

زبان ساکت محمدتقی

مهمان های تقی بیشتر از مهمان های ما بود. مهمان های ما هم در واقع مال او بود. از همه جای ایران- اتوبوس اتوبوس- می آمدند به دیدنش. ساعت ها سختی و هزینه راه را تحمل می کردند تا او را ببینند. بعضی ها می گفتند: اصلاً تقی را نمی شناختیم، خودش آمد به خوابمان، دعوتمان کرد. بارها دخترانی مؤمنه اصرار داشتند به عقد تقی درآیند و بار نگهداری اش را بر دوش کشند.


نمی‌دانم در تقی چه دیده بودند

زوار می آمدند بالای سرش، با او حرف می زدند. نمی دانم چه می گفتند و از زبان ساکتش چه می شنیدند. امّا زیاد اتفاق می افتاد که چند روز بعد زنگ می زدند و با گریه می گفتند؛ حاجت روا شدیم. تقی روی ما را زمین نینداخت، حاجتمان را از خدا گرفتیم.

(به پدر محمد تقی گفتم مادرها پس از دو- سه سال تروخشک کردن بچه خسته می شوند. مدام سر بچه شان غر می زنند. شما هجده سال، نه یک بچه، که یک جوان رشید هفده ساله را تروخشک کردید، تا رسید به سی و پنج سالگی. خداوکیلی خسته نمی شدید؟)

تقی مرا جوان کرد

می دانید چه چیزی خستگی ام را در می آورد؟

چه چیزی مرا عاشق تقی می کرد؟

بعضی نیمه شب ها گویا کسی بیدارم می کرد.

تقی که نمی توانست سرو گردنش را تکان دهد، آن موقع می دیدم سرش را بالا آورده، با کسی در حال صحبت است. چهره اش بر افروخته و شاد بود. صدایی از گلویش خارج نمی شد. تنها لب هایش تکان می خورد. لحظاتی بعد می خندید. نمی دانم آن لحظه هایش را و خنده های آخرش را چطور توصیف کنم. تنها این را می دانم که مرا از خود بی خود می کرد. تنم را از اشتیاق می لرزاند، اشکم را جاری می کرد. خوب صبر می کردم تا گفت و گویش تمام شود. خنده اش تمام شود، بعد می رفتم بالای سرش. لب هایم را می گذاشتم روی لب های متبرکش و می بوسیدم. آنقدر عاشقانه که برای پانزده سال خدمتِ دیگر، انرژی می گرفتم. تازه احساس جوانی می کردم برای خدمتِ بیشتر و عاشقانه تر!

تقی از واجبات بود

من وقف تقی بودم. در این دوره ی هجده ساله، نه گردش رفتم، نه مسافرت. همه چیز من او بود.

تفریحم، تفنّنم، زیارتم، مستحباتم تقی به یکی از واجباتم تبدیل شده بود. هر وقت برای کاری از منزل خارج می شدم، او را به مادر و برادرهایش می‌سپردم. وقتی برمی‌گشتم، آن یکی دو ساعت، دو سال بر من می‌گذشت. نه از روی نگرانی، بلکه از روی فراق. از راه که می رسیدم، تا چند بوسه جانانه از او نمی‌گرفتم، داغ فراق از دلم بیرون نمی رفت.

دردهای بی صدا

گاه می دیدم درد می کشد. از شدت درد دندان هایش را به هم می فشارد، سرخ می شود، عرق می کند.چه کار می توانستم بکنم؟ نه حرفی می زد، نه فریادی می کشید. تنها در سکوت درد می کشید.نمی دانستم دندانش درد می کند، دلش درد می کند یا سرش؟کمی مسکن می خوراندم، بعد دست به دامن مولا علی (ع) می شدم. چیزی نمی گذشت و درد ساکت می شد. تقی دوباره آرام می شد و می خوابید.

این جانباز، حاجت می‌دهد

مهمان های تقی بیشتر از مهمان های ما بود. مهمان های ما هم در واقع مال او بود. از همه جای ایران- اتوبوس اتوبوس- می آمدند به دیدنش. ساعت ها سختی و هزینه راه را تحمل می کردند تا او را ببینند. بعضی ها می گفتند: اصلاً تقی را نمی شناختیم، خودش آمد به خوابمان، دعوتمان کرد. بارها دخترانی مؤمنه اصرار داشتند به عقد تقی درآیند و بار نگهداری اش را بر دوش کشند

او داوطلبانه به یاری دین خدا رفته بود

همین قدر بگویم که اگر تأسی کنیم به حدیث رسول اکرم(ص) که فرمودند: هر کس چهل شب خودش را برای خدا خالص کند، چشمه های حکمت از دلش بر زبانش جاری می شود. محمد تقی نه چهل شب، که هجده سال با زخمی که از یاری دین خدا برداشته بود، دور از گناه نفس کشید. نفس های به ظاهر بدون اراده ی محمد تقی، آن قدر روح و اراده داشت که بیماران را شفا می داد و ره گم کرده ها را رهنمون می کرد. او که بی اختیار به این درد گرفتار نشده بود. داوطلبانه به یاری دین خدا رفته بود. و در این اختیار، چند چهل شب با پاکی سپری کرده بود؟

آخرین لبخند

خانمی سراسیمه آمد سراغ ما. گفت نذر کرده بودیم توی حسینیه‌ بنی‌عباس علیه‌السلام 10 شب به حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام متوسل شویم تا شفای تقی را بگیریم. شب پنجم حضرت به خوابم آمد و گفت «من از خدا خواستم ولی خدا قبول نکرد»؛ گفت بروید در خانه حضرت محمد (ص) را بزنید»

وقتی خانم این خواب را نقل می‌کرد، یادم افتاد سالروز تولد پیامبر اسلام نزدیک است. احساس کردم تقی روزها را طی می‌کند تا برسد به این روز. شب تولد پیامبر نور و رحمت فرا رسید. حالا دیگر دستگاه تنفس هم نمی‌توانست برای تقی کاری کند. دکترها و پرستا‌رها دور تا دور تختش جمع شده بودند تا لحظه‌ای گشوده شدن در بهشت را تماشا کنند. وقتی لحظه‌ موعود فرا رسید، همه می‌خندیدند. هرچند پهنای صورتشان را اشک فرا گرفته بود. چرا که آخرین لبخند تقی در آخرین دم حیات دنیایی تماشایی بود! 

قانون عشق‌بازی

دو بار خیلی دلم برایش سوخت. یک بار وقتی برای نخستین بار زمینگیر شدنش را در بیمارستان شهید بقایی اهواز دیدم. یک بار هم موقع آخرین دیدارم در غسالخانه. پهلو به پهلویش کردم. دیدم تمام بدنش زخم و کبود است. انگار صد ضربه شلاق بر کمرش نشسته بود. پانزده سال او را پهلو به پهلو کرده بودم، دریغ از یافتن یک زخم کوچک. حالم دگرگون شد.

بس که گریه کردم، از حال رفتم. تا این که یکی از بچه‌های جنگ حرفی زد و خوب دلداری‌ام داد. حرف او آب خنکی بود بر آتش دلم. او گفت «تقی باید به این مرحله می‌رسید تا شهید می‌شد. فکر می‌کنی عشق‌بازی در برابر خدا یعنی چه؟ عشق‌بازی امام حسین علیه‌السلام را ببین! آن وقت ببینم باز هم دلت برای تقی می‌سوزد یا نه؟»

سرانجام این آزمون سخت در خصوص این دو پدر و پسر به پایان رسید و محمد تقی در اردیبهشت 84 به کاروان شهدای دفاع مقدس پیوست.

 

مقام معظم رهبری در چهاردهمین سال بی‌هوشی محمدتقی طاهرزاده بر بالینش حاضر شدند، دستی بر پیشانی‌اش کشیدند و این جملات نغز را ادا کردند:

محمدتقی، محمدتقی!

می‌شنوی آقا جون؟!، می‌شنوی عزیز؟!

محمدتقی می‌شنوی؟ می‌شنوی؟

درآستانه بهشت؛ دم در بهشت

بین دنیا و بهشت قرار داری شما!

خوشا به حالت

خوشا به حالت

خوشا به حالت

خوشا به حالت

ادامه این خاطره را به روایت پدر شهید محمدتقی طاهرزاده بخوانید:

دو سه سال بود آقا نماینده‌اش را می‌فرستاد اصفهان برای سرکشی به تقی. با این حال ما چشم‌انتظار قدم‌های مبارک خودش بودیم. هر روز برای دیدار لحظه‌شماری می‌کردیم. تا این که سال 80 فرا رسید و آقا تشریف آورد اصفهان. همه اهل کوچه می‌دانستند برای دیدن تقی خواهد آمد؛ به همین خاطر صبح تا شب کشیک می‌کشیدند تا آقا را ببینند.

سرانجام انتظار به پایان رسید و آقا خیلی ساده تشریف آورد. همسایه‌ها به او خوش‌آمد گفتند و او تشکر کرد، احوالپرسی کرد، بعد وارد منزل شد؛ دستی روی پیشانی‌اش کشید و ذکری گفت؛ تقی چشمانش را باز کرد و او را تماشا کرد. چه ارتباط خوبی با آقا برقرار کرد!

از خوشحالی زبانم بند آمده بود. نمی‌دانستم چه بگویم. این دومین خوشحالی بزرگ دوران زندگی‌ام بود. یک بار ورود امام به ایران و حالا ورود آقا به منزلمان.

آقا به تقی گفت: «در آستانه بهشت، دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما»‌ نکته‌بین‌ها فهمیدند کسی که دم در بهشت باشد، مگر یک لحظه هم هوس بازگشت به دنیا به سرش می‌زند؟ مگر کسی این حال خوش را با همه دنیا عوض می‌کند؟ نکته بین‌ها از همان لحظه منتظر شهادت محمد‌تقی بودند.

آقا حدود چهل دقیقه کنار تخت تقی نشست. هرچند بهشتی بودن او را بالای سر خودش گفته بود، با این حال به ما دلداری داد و گفت: ما منتظر خبرهای خوشی هستیم. آقا تقی، چهار سال پس از این دیدار زنده بود. این دلداری آقا باعث شد ما با امید و انرژی بیشتری به او رسیدگی کنیم.

منبع: رجانیوز



برچسب‌ها: شهدا

توصیه آیتالله خامنهای برای عاقبتبخیری
پنج شنبه 92/4/13 ساعت 2:15 عصر | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )
خاطرات پورمحمدی از رهبر انقلاب؛

توصیه آیت‌الله خامنه‌ای برای عاقبت‌بخیری/ مولوی‌های اهل‌سنت چگونه مرید آقا شدند؟

بیستم آذرماه 1356، رئیس ساواک، حکم تبعید "سید علی خامنه‌ای" به ایرانشهر را تصویب می‌کند. هشت روز بعد ایشان به همراه سه نظامی وارد ایرانشهر می‌شوند و به حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی، دیگر دوست تبعیدی خود می‌پیوندد.
به گزارش مشرق، رئیس ساواک، حکم تبعید «سید علی خامنه‌ای» به ایرانشهر را بیستم آذرماه 1356 تصویب می‌کند. 8 روز بعد ایشان به همراه سه نظامی وارد ایرانشهر می‌شوند و به حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی، دیگر دوست تبعیدی خود می‌پیوندد. ایرانشهر با گرمای بالای 60 درجه تابستانی‌اش، مقصد خوبی برای تبعید‌ی‌های مخالف رژیم نبود. اما یکشنبه یازدهم تیر 1357 که مصادف با شب 27 رجب بود، هوا با روزهای دیگر فرق داشت. مردم ایرانشهر برای شرکت در جشن بعثت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله راهی مسجد آل رسول می‌شوند. نماز مغرب به امامت آیت‌الله خامنه‌ای اقامه می‌شود. به رکعت دوم که می‌رسند، صدایی عجیب شبیه کشیده شدن شاخه‌های درخت خرما روی زمین به گوش می‌رسد. چیزی نمی‌گذرد که سیل تمام ایرانشهر را فرا می‌گیرد. حادثه‌ای که پای آیت‌الله خامنه‌ای را به خانه‌های مردم برای کمک‌رسانی به آنان باز می‌کند و مایه‌ شناخت بیشتر ایشان و مردم از یکدیگر می‌شود. به بهانه سالگرد وقوع این رویداد به سراغ آقای علی‌اصغر پورمحمدی که در آن سال‌ها به ایرانشهر رفت‌وآمد داشته رفتیم و از خاطراتش از زمان تبعید رهبر معظم انقلاب به ایرانشهر پرسیدیم.


* اولین آشنایی، منبرهای ماه رمضان

آشنایی ما با حضرت آقا به سال‌های 1346 و 1347 برمی‌گردد. در واقع ایشان در ماه مبارک رمضان به رفسنجان تشریف آوردند تا منبر بروند و در آن ماه رمضان مهمان ما بودند. دلیل آمدن ایشان به رفسنجان هم به آشنایی با پدر ما آشیخ‌عباس پورمحمدی در جریان کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان گناباد و کاخک و فردوس در جنوب خراسان برمی‌گشت. مردم رفسنجان به سرپرستی پدرم چند کامیون جنس برای مردم فردوس ‌فرستاده بودند و پدرم در آن‌جا با آقای خامنه‌ای آشنا ‌شدند. همان سال یا سال بعدش آقا باز به رفسنجان آمدند. بعد که رفت‌وآمدها بیشتر شد، ما هم به خانه‌ ایشان در مشهد می‌رفتیم و آقا هم چند بار دیگر به رفسنجان آمدند.

خود رفسنجانی‌ها خیلی به منبر آقا علاقه داشتند. ایشان در دو نوبت در رفسنجان منبر رفتند. یکی از این سلسله سخنرانی‌ها در سال 1349 یا 1350 درباره‌ امامت بود. بحث آقا درباره‌ امامت این بود که ما ائمه‌ بزرگوار را یک انسان 250 ساله می‌دانیم. این بحث‌ها این‌قدر جالب و جذاب بود که مردم نمی‌دانستند چقدر در این جلسه نشسته‌اند. من هم این بحث‌ها را ضبط کرده بودم که ساواک آمد و همه‌ نوارها را برد.


* امرِ مادر

بار دوم که برای سخنرانی آمده بودند، سلسله سخنرانی‌های ایشان نیمه‌کاره ماند. دلیلش هم این بود که مادر ایشان از مشهد پیغام داد که یکی از برادران آقا را گرفتند و به آقا پیغام دادند که به مشهد بیایند. با این‌که دیگر اخوی‌های ایشان مشهد بودند، اما ایشان گفتند که مادر امر فرمودند و من باید به مشهد بروم. ایشان اهمیت بسیاری برای پدر و مادر قائل بودند. بارها به ما تذکر می‌دادند که شما وقتی با پدرتان راه می‌روید، باید پشت سر پدر راه بروید و احترام کنید.

در مشهد هم که چند دفعه به خانه‌ پدر ایشان رفتم، آقا دوزانو روبه‌روی پدرشان می‌نشستند و اخبار و اطلاعات داخل و خارج را به پدر می‌دادند. همه‌ عالِمان مشهد یا خواص می‌دانستند که آقا هر روز ساعت 9 تا 10 خانه پدرشان هستند. همیشه به ما توصیه می‌کردند اگر می‌خواهید عاقبت‌بخیر شوید، باید بیش از حد به پدر و مادر احترام بگذارید.

در سال 1355 که برای ادامه تحصیل به دانشگاه مشهد آمدم، آقا یک تعارفی کردند که شما که جایی ندارید، بیایید خانه‌ ما. ما هم ده روزی خانه‌ ایشان ماندیم تا این‌که ایشان خواستند بروند تهران و من هم به مدرسه نواب مشهد رفتم.


* چه ایرادی دارد یاران انقلاب بیشتر باشند؟

وقتی ایشان را به ایرانشهر تبعید کردند، ما اولین بار بین دو ترم دانشگاه در بهمن 56 بود که با یکی دو نفر از هم‌دانشگاهی‌ها و دوستان به ایرانشهر آمدیم. یک کیف هم همراه‌مان بود که محتویات آن، اعلامیه‌های جدید و چند کتاب بود.

یک پاسبانی دم در ایستاده بود و از ما پرسید: شما با کی کار دارید؟ گفتیم با آقای خامنه‌ای؛ گفت باید بروید شهربانی ابراز هویت شوید. کیف را از دیوار انداختیم درون خانه‌ آقا و به سمت شهربانی رفتیم. در مسیر دیدیم که آقا و آقای هاشمی‌نژاد و آقای طبسی و آقای حجتی کرمانی و یک نفر دیگر به طرف خانه می‌آمدند که ما از روبه‌رو با آنها مواجه شدیم. ما حدود یک هفته‌ای مهمان آقا بودیم. سفر خیلی خوبی بود.



اما خدمت آقا که بودیم، یک سری اعلامیه‌های جدید هم برای ایشان آورده بودیم که ایشان هم دیدند. از جمله آنها، اعلامیه‌ها و کتاب‌هایی بود که گروه فرقان نوشته بودند و بعضی از سوره‌های قرآن را تفسیر کرده بودند. آقا تورقی کردند و از همان صفحه اول کتاب ایراد گرفتند. ایشان گفتند این‌ها هر کسی هستند، خیلی بی‌سواد هستند و از دین و اسلام چیزی نمی‌دانند.

 مثلاً گروه فرقان عبدالله بن اُبَی را با یک عبدالله دیگر اشتباه گرفته بود. خلاصه از همان صفحه اول چند ایراد گرفتند. اعلامیه گروه فرقان را هم خواندند که اعلامیه بدی بود. مثلاً در آن آمده بود که در مبارزه با رژیم، نمی‌شود که بازاری و روحانی و دانشجو و کسبه با هم متحد باشند، بلکه مبارزه مردان آبدیده می‌خواهد و این‌گونه مبارزه، مشت‌کوبیدن بر سِندان است. آقا اما گفتند که در این انقلاب هرچه یاران ما بیشتر باشد، این چه ایرادی دارد؟ چه کسی گفته که یک گروه خاصی باید باشند؟

البته آقا همیشه در جواب کسانی که معتقد بودند که در مبارزه، چپ و مسلمان نداریم و همه گروه‌های مبارز باید به هم بپیوندیم، مخالف بودند و می‌گفتند که راه‌ ما باید با گروه‌هایی مثل کمونیست‌ها جدا باشد و باید حریم‌ها حفظ شود. مثلاً من یک کتابی به نام مبانی علم اقتصاد از رفسنجان تهیه کرده بودم که جلد قرمزی هم داشت. این کتاب را به ایرانشهر بردم و به آقا دادم. آقا تورقی کردند و گفتند که این کتاب خلاصه «کاپیتال» مارکس است. آقا می‌گفتند راه ما جدا است. مکتب ما اسلام است و همیشه پرچم اسلام برای ما مهم‌تر است.


* کسی که گواهینامه ندارد ...

اما سفر دوم ما به ایرانشهر در نوروز سال بعد بود. هم برای دیدن پدرم که به زابل تبعید شده بود، به آن‌جا رفتیم و هم خدمت آقا رسیدیم. باد سردی هم می‌آمد. فکر کنم آقای راشد یزدی به تبعیدی‌های ایرانشهر اضافه شده بودند. آقای رحیمی خرم‌آبادی و موسوی شالی هم بودند.

سفر سوم ما به ایرانشهر از این قرار بود که با بعضی دوستان قرار گذاشتیم که به ایرانشهر، سراوان و از آن‌جا به پاکستان برویم. البته من در رفسنجان دستگیر شدم و یک ماه در زندان بودم. به واسطه این‌که پدر و مادر حضرت آقا وسایلی و از جمله نامه‌ای به من داده بودند که به آقا برسانم. یکی از اتهامات من این بود که رابط بین تبعیدی‌ها هستم. پس از آزادی، برای دیدن ابوی به سراوان رفتیم که آن‌جا خبر آوردند ایرانشهر سیل آمده است. به‌سرعت به ایرانشهر رفتیم.

سیل تقریباً 80 درصد از خانه‌ها را خراب کرده بود و حضرت آقا یک پایگاهی دایر کرده بودند به نام کمک به سیل‌زدگان در مسجد آل‌رسول ایرانشهر. از یزد توسط آیت‌الله صدوقی و از رفسنجان آرد فرستاده بودند. اولین کمکی که به مردم می‌کردیم، آرد بود. قرار بود که حضرت آقا با یک ماشین پژو 404 بروند و به وضعیت سیل‌زده‌ها رسیدگی کنند. به ما گفتند که چه کسی گواهینامه دارد؟

از آن جمع فقط من گواهینامه داشتم. آقا گفتند به غیر من که گواهینامه داشتم، کسی حق ندارد ماشین را براند. به همین دلیل، موقعی که ایشان نمی‌خواستند رانندگی کنند یا نبودند، من رانندگی می‌کردم. روز اول ما رفتیم خانه‌هایی که سیل زده بود. یک راهنمای محلی هم داشتیم.

در کَپر‌ها به زبان بلوچی می‌پرسیدیم توی این خانه چند نفر زندگی می‌کنند؟ بر اساس میزان افراد، یک حواله داده می‌شد که خود آقا آن را امضا می‌کردند و تاریخ هم می‌زدند.


* در مسجدی مستقر شویم که اختلاف پیش نیاید

روز اول این کار را ایشان انجام دادند و از روز دوم قرار شد من ادامه بدهم. به اتفاق آقای راشد یزدی یا آقای رحیمی خرم‌آبادی دقیقاً از زمان طلوع آفتاب راه‌می‌افتادیم و تا حدود ساعت یازده شب مشغول بودیم. هر روز با یکی از روحانیون برای کمک‌رسانی می‌رفتیم تا بگوییم که این کمک‌رسانی را روحانیون انجام می‌دهند.

خود آقا در حین گفت‌وگو با اهل تسنن بلوچ‌ها در کَپرهایشان تأکید می‌کردند که ما روحانیون مبارز و از طرفداران آیت‌الله خمینی هستیم. پایگاه ما هم مسجد آل‌رسول است. به دلیل این‌که اکثریت جمعیت ایرانشهر از اهل تسنن بودند، آقا تأکید داشتند که حتماً ما در مسجد آل‌رسول مستقر باشیم تا بحث شیعه و سنّی پیش‌نیاید. به‌طور کلی آقا از پیش از پیروزی انقلاب هم قائل به وحدت شیعه و سنّی و منادی این وحدت بودند و با تندروی‌ها مخالف بودند. می‌گفتند: ما نباید کاری کنیم که وهن دین و مذهب شود.


                         سند ساواک درباره کمک‌رسانی به سیل‌زدگان ایرانشهر

چند روزی که از کمک‌رسانی به سیل‌زدگان ایرانشهر گذشت، با کمک‌هایی که از قم بیشتر توسط آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، از یزد توسط آیت‌الله صدوقی، از کرمان و از رفسنجان شده بود، آرد و روغن و چای به مقدار زیادی انبار شده بود. به همین دلیل به آقا گفتیم که شما اجازه دهید به همه فقیرها کمک‌رسانی شود. با موافقت آقا شاید ده روز طول کشید که ما کل ایرانشهر را طبق آماری که وجود داشت، کمک‌رسانی کردیم. حتی به برخی شهرهای دیگری که فقیر در آن‌جا زیاد بود، نیز کمک رسید.


* جشن یک هفته‌ای ولادت پیامبر برای وحدت

در جریان کمک‌رسانی اگر ما یک بداخلاقی یا تندی می‌کردیم، ایشان می‌گفتند محبت کنید، ما مهمان این‌ها هستیم. خودشان این‌قدر به ایرانشهری‌ها محبت می‌کردند که علمای سنّی ایرانشهر، مولوی‌ها، معلمین ایرانشهر مرید آقا بودند.

نکته دیگر این‌که آقا به دلیل آشنایی و تسلط بر کتاب‌ها، تفاسیر، تاریخ، علم رجال اهل سنت و به‌خصوص به شعرای عرب‌زبان تسلط داشتند، با علمای اهل تسنن مراودات علمی هم داشتند. همچنین از دوران ایرانشهر به یاد دارم که آقا در ماه ربیع‌الأول به ما گفتند: اهل تسنن در این‌جا تولد حضرت رسول را دوازدهم ماه جشن می‌گیرند و ما شیعیان هفدهم. بعد آقا این بحث را مطرح کردند که خوب است ما در مسجد هم دوازدهم را جشن بگیریم و هم هفدهم را. بعد هم بحث شد که ما فاصله بین این دو روز را جشن بگیریم که این اتفاق هم افتاد. میلاد پیامبر(ص) را از شب دوازدهم تا روز هفدهم ربیع‌الأول جشن گرفتیم.  منبع: مشرق نیوز
برگرفته از وبلاگ: سیرت امام سیدعلی خامنه ای


برچسب‌ها: امام خامنه ای

جدایی دین از سیاست
پنج شنبه 92/4/13 ساعت 2:9 عصر | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )
آیت‌الله ‌خاتمی در جمع مردم زنجان:
‌روشنفکرانی که بر طبل جدایی دین از سیاست می‎زنند ‌یا کج‌فهمند یا بیمار

‌عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه روشنفکرانی که بر طبل جدایی دین از سیاست می‎زنند‌ یا بیمارند یا کج فهم، گفت: باید نسبت به ترویج و گسترش معارف الهی در جامعه تلاش شود.

خبرگزاری فارس: ‌روشنفکرانی که بر طبل جدایی دین از سیاست می‎زنند ‌یا کج‌فهمند یا بیمار

به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، آیت‎الله سیداحمد خاتمی شامگاه چهارشنبه در جمع مردم زنجان، اظهار داشت: عزاداری مردم زنجان در ایام محرم دارای نظم بسیار بالایی است.

وی به حضور گسترده مردم زنجان در عزاداری‎ها اشاره کرد و افزود: نظم و حضور گسترده مردم زنجان در عزاداری سرور و سالار شهیدان موجب خلق الگوی جدیدی در کشور شده است.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه بعد از عزاداری مردم زنجان سایر استان‎ها نیز از این سبک الگوگیری کردند، یادآور شد: مردم زنجان تبدیل به یک الگوی مناسب در عزاداری‎های کشور شده‌اند.

وی جرقه‎های اولیه انقلاب اسلامی در کشور را یادآور شد و تاکید کرد: نخستین حرکت‎های مردم ایران ‌علیه رژیم طاغوت با الگوگیری از عزاداری امام حسین(ع) بود است.

‌خاتمی توجه مردم و مسئولان زنجان به معارف الهی را ستودنی عنوان کرد و اظهار داشت: توجه مردم و مسئولان زنجانی به معارف و عزاداری‎های ماه مبارک رمضان قابل توجه است.

امام جمعه موقت تهران به نقش هیئت مذهبی در عزاداری‎ها اشاره کرد و گفت: هیئت‌های مذهبی در سطح کشور برای توسعه معارف اسلامی نقش بسیار پررنگی را ایفا می کنند.

وی هیئت مذهبی را دارای چهار رکن مهم برشمرد و تاکید کرد: مردم، مدیران هیئت، خطیب و گوینده و همچنین مادحین چهار رکن مهم و اساسی در هیئت مذهبی محسوب می‎شوند.

‌خاتمی به نقش مردم در هیئت مذهبی اشاره کرد و یادآور شد: مردم نقش کلیدی و مهمی در هیئت مذهبی برعهده دارند.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه باید به حضور جوانان در هیئت مذهبی توجه بیشتری صورت گیرد، افزود: همه خدمات هیات مذهبی برای مردم و به ویژه جوانان به کارگیری شود.

وی نقش مدیران هیئت مذهبی را مهم دانست و گفت: مدیران هیئت مذهبی باید امور فرهنگی برای مردم و به ویژه جوانان را به شکل شایسته‎ای ساماندهی کنند.

‌خاتمی با تاکید بر نگاه فرهنگی بر فعالیت‌ هیئت مذهبی، خاطر نشان کرد: مدیران هیئت مذهبی باید دارای بینش فرهنگی باشند.

امام جمعه موقت تهران شایستگی اخلاقی و شخصیتی اعضای هیئت امناء را مورد تاکید قرار داد و گفت: اعضای هیئت امناء باید نگاه معنوی و بدون پاسداشت مادی داشته باشند.

وی با بیان اینکه اعضای هیئت امنا نباید به دنبال کاسبی در مجالس عزاداری باشند، تاکید کرد: هیات مذهبی برای سالار شهیدان است و باید حرمت این نام حفظ شود.

‌خاتمی فعالیت همه اعضای هیئت امناء را برای امام حسین(ع) عنوان کرد و یادآور شد: باید از رقابت‎های آلوده در هیئت‌ها مذهبی جلوگیری کرد.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری خطیب و گوینده را یکی از مهم‌ترین رکن‎های هیئت‌های مذهبی دانست و ادامه داد: خطیب و گوینده باید خطبه‎های دینی و ارزشی برای مردم ارائه دهد.

وی با بیان اینکه همه باید نسبت به دین و معارف الهی حساس باشند، گفت: علاوه بر خطیب در هیئت‌های مذهبی عموم مردم نیز باید نسبت به ترویج و گسترش معارف الهی در جامعه تلاش کنند.

‌خاتمی به نظریه‎های برخی روشنفکران در جامعه اشاره کرد و اظهار داشت: روشنفکرانی که بر طبل جدایی دین از سیاست می‎زنند به دو گروه تقسیم می‎شوند.

خطیب جمعه تهران به گروه اول روشنفکران اشاره کرد و یادآور شد: این گروه، روشنفکران بیمار هستند که نگران گسترش معارف دینی در جامعه هستند.

وی گروه دوم را روشنفکرانی عنوان کرد که کج فهم هستند و ادامه داد: این دو گروه همانند دو لبه قیچی هستند که دین خدا را مورد هدف قرار می‎دهند.

‌خاتمی مداحان را یکی از مهم‎ترین رکن‎های هیئت‌های مذهبی برشمرد و تاکید کرد: امروز مادحین تجلی هنر دینی هستند.

خطیب جمعه تهران احساس مسئولیت مادحین در زمینه اخلاق را مورد تاکید قرار داد و گفت: مادحین باید نسبت به ترویج اخلاق در بین عزاداران و مردم تلاش کنند.

وی ارائه نوآوری در عزاداری‎ها را قابل قبول دانست و گفت: در این نوآوری‎ها نباید سبک‎های مبتنی بر انحراف و لهو استفاده شود.

‌خاتمی با بیان اینکه در سال‎های اخیر شاهد تحولی مناسب در سبک مداحی‎ها هستیم، خاطر نشان کرد: این سبک‎ها مناسب است اما باید به سبک‎های غیر مناسب در این زمینه حساس بود.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری سبک‎های قدیمی در بخش مداحی‎ها را یادآور شد و اظهار داشت: استقبال از سبک‎های قدیمی در میان مردم بسیار قابل توجه است.

فارس نیوز



برچسب‌ها: سیاست

دوره آموزشی تکمیلی بسیجیان
پنج شنبه 92/4/6 ساعت 2:7 عصر | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )

 

بسیج

با حضور 1300 نفر 

دوره آموزشی تکمیلی بسیجیان تهران برگزار شد

خبرگزاری تسنیم: دوره آموزشی تکمیلی بسیجیان تهران با حضور 1300 بسیجی گردان‌های امام حسین‌(ع) برگزار شد.



به گزارش گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم، هفدهمین دوره آموزشی تکمیلی بسیج با نام و یاد سردار جانباز شهید احمد سوداگر با شرکت بسیجیان گردان‌های امام حسین(ع) در لشکر عملیاتی 27 محمد رسول‌الله (ص) سپاه تهران برگزار شد.

در این دوره پنج روزه که به منظور انسجام بخشیدن به بحث عملی دوره هاب تکمیلی بسیج برگزار شد 1300 نفر از بسیجیان گردان‌های امام حسین(ع) و نواحی مختلف شهر تهران به همت معاونت تربیت‌و‌آموزش لشکر عملیاتی 27 محمد رسول‌الله (ص) به تمرین‌های تاکتیک‌های مختلف عملیات یو آموزشی پرداختند.

منبع: تسنیم



برچسب‌ها: بسیج

دولت را با ولایت محک میزنیم
پنج شنبه 92/4/6 ساعت 2:2 عصر | نوشته ‌شده به دست اBasij | ( نظرات )

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سید احمد خاتمی

عضو مجلس خبرگان رهبری در رشت:

دولت‌ را با ولایت محک می‌زنیم/ایجاد اسلام رادیکال و اسلام لیبرال در خاورمیانه نقشه استکبار

خبرگزاری تسنیم: عضو مجلس خبرگان رهبری در رشت با بیان اینکه با هیچ کسی عقد اخوت نبسته‌ایم گفت: دولت‌ها را با ولایت محک می‌زنیم.

   

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، آیت‌الله سید احمد خاتمی امروز در مراسم گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدای هفتم تیر در مصلای امام خمینی (ره) این شهر اظهار کرد: تمام درگیری‌های استکبار از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بر سر دین خدا بوده است.

وی انرژی هسته‌ای را بهانه‌ای برای استکبار دانست و افزود: دنیای استکبار نمی‌خواهد مسئله انرژی هسته‌ای ایران برطرف شود.

خاتمی با اشاره به موشک‌های با برد یک‌هزار و 500 کیلومتری ایران، تصریح کرد: اگر رژیم صهیونیستی کوچک‌ترین تعرضی به نظام داشته باشد تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم.

امام جمعه موقت تهران به استفاده موشک والفجر پنج توسط حماس در درگیری غزه با رژیم صهیونیستی اشاره کرد و گفت: موشک‌های ایران تل‌آویر را تبدیل به شهر ارواح  می کند.

وی با تاکید براینکه فقه اسلامی اجازه استفاده از بمب اتمی را به ما نمی‌دهد، افزود: مسئله استکبار با انقلاب اسلامی حقوق بشر نیست زیرا آمریکا، فرانسه، انگلیس و رژیم صهیونیستی نقض کنندگان حقوق بشر هستند.

ایجاد اسلام رادیکال و اسلام لیبرال در خاورمیانه نقشه استکبار

خاتمی به نقشه استکبار در رابطه با بیداری اسلامی اشاره کرد و افزود: استکبار می‌خواهد دو اسلام رادیکال طالبانی و لیبرال را در منطقه به صحنه آورده و آنها را به جان هم بیندازد.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه دشمنی استکبار با انقلاب اسلامی بر سر اسلام است، اظهار کرد: کاندیداهایی که در انتخابات صحبت از تنش‌زدایی می‌کردند در اشتباه بودند.

وی اضافه کرد: استکبار می‌خواهد آن‌قدر برای کشور تنش ایجاد کند تا دست از انقلاب اسلامی برداریم اما ملت ایران تا آخرین نفس پای مکتب و رهبر خود ایستاده است.

خاتمی با اشاره به شهادت بهشتی و 72 تن از یاران او، افزود: دشمن می‌خواست با شهادت رئیس قوه قضائیه، تعدادی از نمایندگان مجلس و بعضی از وزرا نظام را متزلزل کند و به آن آسیب برساند.

امام جمعه موقت تهران به تبدیل تهدید به فرصت بحران توسط امام (ره) اشاره کرد و افزود: امام (ره) با شهادت شهید بهشتی و یاران او انقلاب سوم را در کشور پدید آورد و طومار جهنمی منافقین برای همیشه در کشور بسته شد.

مشارکت 72 درصدی مردم در انتخابات برای استکبار وحشتناک بود

وی با بیان اینکه رسانه‌های غربی به دنبال تحریم انتخابات بودند، بیان کرد: دشمن می‌خواست حضور مردم در انتخابات بی‌رمق و اندک باشد اما مقام معظم رهبری بر حضور مردم تاکید داشتند و مشارکت 72 درصدی مردم در انتخابات برای استکبار وحشتناک بود.

خاتمی راه نجات کشور را ولایت فقیه دانست و تصریح کرد: قرار گرفتن زیر پرچم احزاب و گروه‌ها نجات‌دهنده نیست.

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به خط‌مشی مقام معظم رهبری نسبت به دولت‌ها، بیان کرد: مقام معظم رهبری فرمودند که رئیس جمهور منتخب محترم است و همه باید به او کمک کنند تا مشکلات کشور برطرف شود.

وی نخستین مصاحبه رئیس جمهور منتخب را خوب ارزیابی کرد و گفت: اگر رئیس جمهور منتخب در چینش کابینه شایسته‌سالاری را در نظر بگیرد به او آفرین می‌گوئیم.

خاتمی اظهار کرد: اگر رئیس جمهور منتخب در چینش دولت از افراد تندروی چپ افراطی که در فتنه سال 88 اردوکشی خیابانی را هدایت کردند استفاده کند، منتظر نقد باشد.

امام جمعه موقت تهران با تاکید براینکه با کسی عقد اخوت نبستیم، گفت: شاخص ما تنها ولایت است و تمام گروه‌ها و دولت‌ها را با ولایت محک می‌زنیم.

وی بیان کرد: دولت‌ها تا وقتی با ولایت هستند در قلب مردم جا دارند اما اگر از آن زاویه بگیرند، منفور ملت می‌شوند.

منبع: تسنیم



برچسب‌ها: ولایت

 
لینک دوستان
دیگر موارد
کد موزیک آنلاین برای وبگاه