قسمت دوم
اگر ارادهها بر مدار ولی خدا شکل بگیرد جامعه صالح میشود
بنابراین اگر دنیای انسان بستر تجلی ولایت ولی خدا شد، همه شئوناتش صالح میشود. حالا اگر اینطوری صلاح را تعریف کردیم که: ارادهها از نفس پرستی و اولیا طاغوت و شیطان پرستی "أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ" خودشان را رها کردند و از ولایت نفس بیرون آمدند و بر مدار ولی خدا شکل گرفت، جامعه صالح میشود. در قرآن میفرماید "لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها" خداوند متعال زمین را اصلاح کرده و بعد از اصلاح افسادش نکنید. اصلاح ارض این است که وقتی نبی خدا میآید و این ولایت در عالم ظاهر میشود، این مدار اصلاح است و افساد این است که از این مدار خارج شوید. در این صورت اگر فسادی شکل بگیرد در مقیاس امت است و یک امت تاریخی فاسد میشوند.
جهاد اسلامی برای رفع موانع توحید و موانع اقامه کلمه حق است
جهاد اسلامی برای این است که جامعه به مدار ولایت حق برگردد و این یک امر قهری است چون در عالم ولایت حق و باطل به شکل تاریخی وجود دارد. از آن روزی که ما پا رو زمین گذاشتهایم دو نوع جامعه شکل گرفته است تجمع بر محور انبیاء برای اقامه توحید و تجمع بر محور شیاطین؛ "کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ" از آنجایی که انبیاء آمدهاند این دو تا جریان شکل گرفته است و دائما درگیر هستند و این درگیری، قطعی و دائمی است تا جایی که جبهه حق غلبهی مطلق پیدا کند. براین اساس میتوان گفت جهاد و دفاع به خاطر این است که موانع توحید و موانع اقامه کلمه حق برداشته شود. اگر جامعه مدارش از آن تغییر کرد جامعه رو به فساد میرود.
ولاتی که خودشان را به جای انبیاء و اولیاء مدار قرار میدهند، جامعه را بر مدار فساد قرار میدهند
کسانی که جامعه را بر مدار فساد قرار میدهند ابتدائاً عموم جامعه نیستند، بلکه یک ولاتی هستند که مدار را تغییر میدهند و خودشان را به جای انبیاء و اولیاء مدار قرار میدهند و ممکن است دیگران را هم به دنبال خودشان بکشند. در آن صورت یک مدنیت باطل و فاسدی شکل میگیرد، ولی آنها محور این حرکت هستند و اصلیترین مبارزه با آنهاست. بر این اساس برداشتن پرچم و سیطره و سلطهی آنها از سر مؤمنین میشود یک مبارزه و مجاهدهای که عین صلاح است. پس این جهادی که شکل میگیرد برای اصلاح این مبانی است. اگر آن مبانی را قبول کردیم بعد میشود "ارید إنّما خرجت لطلب الإصلاح فى أمّة جدّى محمّد صلى الله علیه و آله أری اِنّیما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ" یک فساد در امت تاریخی رخنه کرده است که حضرت میخواهند این را برگردانند. حالا این معنیدار میشود که "اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ (ع)". اگر جامعه از مدار ولایت حق خارج شد بر مدار منکر قرار گرفته و اگر اولیای باطل بر جامعهای حکومت کردند، در آن جامعه معروف تبدیل به منکر، و منکر به معروف تبدیل میشود؛ یعنی نه اینکه فقط اقدام بر منکرات اتفاق میافتد و اشاعه منکرات میشود، بلکه منکر اقامه میشود. وقتی ارزشهای اجتماعی تبدیل شد منکر اقامه میشود. لذا حضرت وقتی اقدام میکنند میخواهند روی این مبانی، این فساد را از امت دور کنند و دوباره حق به مدار خودش برگردد "لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی" افساد نکنید که دوباره مدار را برگردانید.
معروف و ولایت حقه، مکتب و مبانی مکتب دفاعی ماست
فیالجمله هدف در دفاع این است که اصلاح اتفاق بیفتد؛ یعنی جامعه بر مدار توحید و ولایت حقه قرار بگیرد و منکر رخت ببندد. منکر ولایت باطله است و بقیه منکرات فرع بر او هستند. معروف نیز ولایت حقه است و بقیه معروفها ذیل آن تعریف میشوند. این مکتب دفاعی ما و مبانی مکتب ما میشود و ما برای این دفاع میکنیم. این مبانی مکتب ما میشود.
گاهی خطابهای قرآن به عموم نیست، بلکه به ولات عموم و کفارِ مخصوص است
حالا در این دفاع چه اتفاقی میافتد؟ آیات اول سوره مبارکه محمد صلیالله علیه و آله و سلم که خیلی فوقالعاده است، یک آیه خطاب به مخالفان امیرالمؤمنین علیهالسلام است و یک آیه خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام و "الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ" آنها که کفر ورزیدید و "وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ" و راه خدا را بستند خداوند متعال همه اعمالشان را در عالم نابود میکند. معمولاً هم کلید فهم خطابهای قرآنی اصلا خطاب به عموم ابتدائاً نیست، بلکه اگر خطاب به عموم است از طریق ولاتشان است. انسانها از آن نظر که عضو جامعه حق یا عضو جامعه باطل هستند خیلی مواقع مخاطب آیات قرآنی هستند و این کلید فهم خیلی از خطابهای قرآنی است. لذا فرمود هیچ آیهای نیست در قرآن که مصدر به "یا ایها الذین آمنوا" است الا این که امیرالمؤمنین علیهالسلام مخاطب اصلی است. آن طرفش هم همینطور است "الیوم یئس الذین کفروا" آن کفار یک کفار مخصوصی هستند که وقتی دست حضرت بالا میرود همهشان مأیوس میشوند. عموم کفار که به این سادگی متوجه این نکات نمیشوند، نه آن امیدهای تاریخی را دارند و نه این یأسها بر آنها حاصل می شود.
ایمان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام کار امت را درست میکند
وقتی خداوند متعال میفرماید "لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ" گناه این پیغمبر نیست، منظور سیئات امت پیامر است؛ چون پیغمبر معصوم است، پیغمبر فرمود "حمل ذنوب شیعته علیٍ" این بار را برداشته و لذا قبول کرده که اینها را پاک تحویل دهد. وقتی ایمان میآورد امیرالمؤمنین علیهالسلام این ایمان کار امت را درست میکند "وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ" بال در واقع آن تقلبات قلوب و حالات قلبی است؛ خدای متعال قلب آن جامعهای را که ایمان میآورد اصلاح میکند.
خداوند، خوبیها و عمل کفار را گم و بدیها و مشکلات مؤمنین را اصلاح میکند
خب چرا کفار "اضل اعمالهم" میشوند و خداوند عمل و خوبیهایشان را گم میکند، ولی مشکلات و بدیهای مؤمنین را اصلاح میکند؟ چون "ذَلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ" کفار تابع باطل هستند، ولی مؤمنین "وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ" تابع حقی هستند که از طرف پروردگار آمده است. این تا جریان یکی دنبال باطل و دیگری دنبال حق است و آن وقت اصلش چه کسانی هستند فرمود "علِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ" آن طرفش هم هست دشمن امیرالمؤمنین باطل است "عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ" و این دو جریان را قرآن توضیح میدهد.
جهاد اسلامی زمینهساز رشد مؤمنین
خداوند مثلهای مردم را اینطور برایشان میگوید "کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ" که پشت این مثالها حقیقتهایی هست که اگر کسی از این مثلها به آن حقایق عبور کند این آیات روشن میشود. بعد میفرماید بین دو جریان حق و باطل، خداوند متعال پشتیبان جریان حق است "فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا". وقتی با این کفار مواجه شدید "فَضَرْبَ الرِّقَابِ" گردنها را بزنید و درنگ نکنید "حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ" وقتی خون فراوان ازشان ریختید "فَشُدُّوا الْوَثَاقَ" تازه آنها را محکم ببینید و بازشان نگذارید. "فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء" حالا بعدا یا منت میگذارید و رهایشان میکنید و یا فدیه میگیرید. بعد قرآن میفرماید این مبنای جهاد اسلامی است و در این دستگاه حق و باطل شما باید درگیر شوید. بعد میفرماید اگر خداوند متعال میخواست خودش غلبه پیدا میکرد "وَلَوْ یشَاء اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ" و از کفار انتقام میگرفت؛ ولی "وَلَکِن لِّیبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ" این جهاد و قتال بحث ابتلای بعض به بعض است و خداوند متعال اینطوری شما را رشد میدهد و متحول و مبتلایتان میکند. بعد میفرماید "وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ" اگرشما وارد این میدان درگیری شدید "فَلَن یضِلَّ أَعْمَالَهُمْ" اعمال آنها گم نمیشود. کسی که وارد این درگیری میشود کشته هم شود همه اعمالش محفوظ میماند "سَیهْدِیهِمْ" و خدای متعال به سرعت اینها را هدایت و "وَیصْلِحُ بَالَهُمْ" امر و قلبشان را اصلاح میکند.
خداوند با جهاد قلبهای مؤمنین را خالص و زیر و رو میکند
جهادها یک دستهاش همین است. فرمود جنگ احد برای این بود که "وَلِیبْتَلِی اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ" آنچه در قلب شماست با این امتحان زیر و رو "وَلِیمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ" و خالص شود. بعد میفرماید "سَیهْدِیهِمْ وَیصْلِحُ بَالَهُمْ" پایانش هم هدایت است و هم اصلاح امور قلب انسان است و بعد هم "یدخلهم الجنه اعرف حالهم" بهشتی که معروف آنهاست شناخت آنهاست اینها را وارد آن بهشت میکند.
سیدالشهدا محور نفوس مطمئنه در این عالم است
پس این دو تا جریان هست و درگیری این دو جریان ادامه پیدا میکند تا جایی که نصرت الهی بیاید و این نصرت یک طرف فجر الهی است که با قیام سیدالشهدا طالع میشود؛ یکی هم نفوس مطمئنه هستند که در این عالمِ ابتلا حول سیدالشهداء جمع میشوند؛ یعنی امتحان و ابتلای سیدالشهداء نه فقط خودش را کرده نفس مطمئنه، بلکه در این دنیا محور نفوس مطمئنه است. لذا فرمود این آیه خطاب به سیدالشهدا و دوستانشان است. وسط سوره هم قصه تمدنهایی است که آمدهاند و رفتهاند و نابود شدهاند؛ سخن از فراعنه تاریخ است و فرعون این امت و فراعنه این امت که قصه آنها هم همان قصه است. بنابر این سطر و ذیل این سوره با این وسط مجموعاً جریان پیروزی سیدالشهداء و غلبه مطلق حضرت را توضیح میدهد.
همچنین در مراسم نهمین شب عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در نیمه دوم دهه اول محرمالحرام در هیأتالزهرا سلامالله علیها دانشگاه صنعتی شریف حجتالاسلام والمسلمین قاسمیان؛ رئیس حوزه علمیه مشکات به ایراد سخنرانی پرداخت. در ادامه گزارش اجمالی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین قاسمیان تقدیم میگردد:
نکته اخلاقی:
بعنوان تذکر یکی از آیات سوره احزاب را مطرح میکنیم: "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم" ای کسانی که ایمان آوردید؛ تقوای خدا پیشه کنید و حرف محکم و با پایه بزنید تا خدا اعمال شما را اصلاح کند و گناهان شما را ببخشد. گناهان زیادی با زبان ابراز میشوند. مثل تکبر. دروغ و غیبت و سرزنش مؤمنین و فحش و … تا 70 گناه برای زبان شمرده شده است. اگر کسی بتواند زبانش را کنترل کند حلاوت ایمان را به سرعت میچشد. در نهجالبلاغه داریم که این علامت برای ایمان آمده است که راست به ضرر را بر دروغ به نفع ترجیح دهد. گاهی اوقات در زندگی مشترک دروغهای کوچکی ممکن است اعتماد و زندگی مشترک را به خطر بیاندازد. دقت کنید که دروغ؛ دروغ میآورد و مثل بهمن بزرگ میشود. با دروغ گفتن مناسبات وقایع با هم عوض میشود لذا در تطبیق دروغ اول با دیگر وقایع باید دروغهای بیشتری گفت. روایت هست که بدیها در خانهای قرار دارند و کلید آن خانه دروغ است. حتی کذب مفترع هم نباید گفت. یعنی علیالظاهر دروغ نیست؛ اگر کسی نقل قولی را بدون ذکر سند نقل کند دروغ مفترع است. مخصوصاً در فضای سیاسی پیامکهای زیادی به صورت دروغ مفترع پخش میشود که دروغ است و حرام. زیرا شاید کسی به شما اعتماد داشته باشد اما به معتمدین شما اعتماد نداشته باشد.
جریان حق و باطل:
عرض شد که معادلات درگیری جریان حق با باطل باهم متفاوت است. در مورد جریان حق 2سؤال مطرح میشود که: ممکن است هر کسی خود را جریان حق تلقی کند یا اینکه باید فرد معصوم در رأس حکومت باشد تا جریان حق شود. این حرف یعنی اینکه در دوران غیبت کلا جریان حق نداریم و تمام آیات مربوط به حکومت اسلامی و وعدههای خدا و… در این دوران بلا استفاده هستند. جریانی که به نام حکومت پیغمبر در دوران پس از ایشان هم ادامه داشته است موسوم به جریان حق بوده و در نهجالبلاغه هم حضرت این نکته را فرمودهاند حتی وقتی که خلیفه دوم بر مسند خلافت نشسته بود ایشان میفرمایند "مکان القیم بالامر" . یا مثلا در همین جنگ ایران و عراق وقتی 2 حکومت به ظاهر شیعه باهم درگیر میشوند چطور است که به یکی نصرت میرسد اما به دیگر نمیرسد. زیرا احکام جریانها از افراد جدا است. یعنی حکومت شیعیان با حکومت بر شیعیان فرق میکند. کما اینکه حکومت فعلی ایران حکومت اسلامی است اما در زمان شاه حکومت بر مسلمانان بود و امر تحت بیرق رسول خدا نبوده است. تا جایی که نام حکومت پیغمبر بر حکومت خلفاء بوده حضرت امیر و امام رضا علیهماالسلام مشاورههای پیدرپی میدادند چون در آن دوران تمام اسلام همان بوده است اما وقتی که یزید حکومت را برای خود اعلام کرد و منکر رسول خدا شد امام حسین علیهالسلام این حرف را برنتابیدند و در برابر حکومتی که دیگر جریان حق نبود قیام با شمشیر کردند. پس جریان حق نیازی به معصوم ندارد و نیز با ادعا مشخص نمیشود بلکه باید دید که کدام طرف منسوب به حکومت الله است و کدام طرف حکومت را برای خودش میخواهد! و در این بحث هم عرب و عجم نداریم. خود رسولالله هم میفرمودند که به سلمان فارسی بگوئید "سلمان محمدی" زیرا هویت اصلی ما قبل از ایرانی بودن؛ حسینی بودن و علوی بودن است.
نماز جماعت؛ عنصر اندیشه ولایی:
بنده یک زمانی تحقیق میکردم که وهابیها با اینکه ولایت ائمه را قبول ندارند چرا اینقدر اندیشه ولایی قوی دارند و همه چیز را با امام خودشان تطبیق میدهند. متوجه شدم که اینها از نماز جماعت استفاده میکنند. یعنی در نماز جماعت تمرین میکنند. عمدتاً وقتی سخن از نماز جماعت حضرت در ظهر عاشورا گفته میشود سریعاً نسبت میدهند به اینکه حضرت میخواستند نشان دهند که نماز جماعت خیلی ثواب دارد! اما این کار با هیچ تاکتیک نظامی جور در نمیآید که همان تعداد که لشگریان در نماز جماعت باز هم تقلیل پیدا کند. لذا حرکت اباعبدالله از جهت آموزش تمرین ولایتمداری بوده است نه صرفاً بخاطر ثواب. تا به حال برای شما اتفاق افتاده که پشت سر 2 نفر نماز جماعت بخوانید؟ اصلا این کار معنی ندارد. حتی در فرض فوت امام جماعت آمده است که یک نفر از صف اول کمی جلو برود اما نماز جماعت را به هم نزنید. همین امر است که قابلیت ایستادگی در برابر دشمنان داخلی و خارجی را فراهم میکند و نقطه همگرایی و توحید عملی است... نمیتوان بدون عنصر ولایت به امت واحدهی اسلام که دعوت مقام معظم رهبری هم هست دست پیدا کرد.
منبع: رجانیوز