قسمت دوم
جعبه سیاه به سخن آمد و ماهیت خاتمی و دوستانش را نشان داد
البته رئیس وقت شوراى اول شهر تهران و برخى از اعضاى مؤثر آن، چند روز پس از ترور حجاریان در مصاحبههاى مختلف اعلام کرده بودند که "چنانچه پیگیرى قضیه توسط مسئولان امنیتى به درازا کشیده شود، محتواى این نوار و شیوه به دست آوردن آن را به اطلاع عموم خواهیم رساند." با وجود این تأکیدات، هرگز نحوه تهیه نوار علنى نشد تا اینکه رضا احمدى - جوان 21 ساله و تهیه کننده نوار - پس از 100 روز از زندان آزاد شد و ابهامات بسیارى را برطرف کرد. وى در مصاحبه با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: "به منظور کمک گرفتن براى هیأت مذهبى با آقاى طباطبایى عضو شوراى شهر در نماز جمعه صحبت کردم و او من را به آقاى حجاریان معرفى کرد. من نه عضو انصار حزب اللَّه بوده و نه هستم و اولین بارى بود که حجاریان را از نزدیک مىدیدم. او در جلسه اول خیلى از من استقبال کرد و گفت: شنیدهام عضو انصار حزب اللَّه هستى، امّا خوشحالم که شما مثل آنها نیستى و حرفهایت را مىزنى!
در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و ... او به من خندید و پاسخى نداد و گفت این اندیشه ماست و شما باید اندیشه را با اندیشه جواب بدهید. جلسه بعد هم در شوراى شهر بود که چون هماهنگ کرده بود، بیشتر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقاى حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت: شما هر چه اندیشه دارید، بر روى نوار بگوئید.
در جلسه سوم گفت: حرفهاى من را هم در نوار بگو، حرفهاى خودت را هم بزن، حجاریان به من گفت: در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلى براى من پیش نمى آید؟ او گفت: نه باقیش با من، البته ممکن است انصار حزب اللَّه تو را با تیر بزنند، ولى (اداره) اطلاعات و ... با من. آقاى سعید حجاریان به من گفت: در نوار خودت را معرفى کن و بگو عضو انصار حزب اللَّه هستم و روى این موضوع تأکید زیادى داشت.
حجاریان گفت: بگو فدایى ولایت فقیه هستم، من را هم محکوم کن و به موضوع فشار از پائین، چانه زنى در بالا و فتح سنگر به سنگر حمله کن. وقتى من را تهدید مىکنى، به حالت جدى حرف بزن و تهدید کن و بگو مىکشمت و خانه و زندگىات را آتش مىزنیم. من هم تیتر مطالب او را یادداشت کردم.
حتى گفت: در نوارِ تهدید به نهضت آزادى، عبداللَّه نورى، مهاجرانى و آقاى خاتمى هم توهین کن و بگو خاتمى آمده با جامعه مدنى ختم انقلاب را اعلام کند. حجاریان گفت: در داخل نوار از سعید امامى به عنوان شهید سعید امامى یاد کن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالى و کارى کمک مىکنم، اگر بخواهى به هیأت شما کمک مىکنیم، اگر نخواستى به خودت کمک مىکنیم که خانه خودتان را بسازید. با شهردارى منطقه هم هماهنگ مىکنم. حجاریان به من گفت: تو نسبت به سایر بچههاى انصار خیلى آرام هستى، اگر مىتوانى بچههاى انصار را بیاور اینجا با هم صحبت کنیم!
نوار را او ساخت و من فقط یک گوینده بودم و نمى دانستم او چه سوء استفادهاى از آن مى کند. من هم رفتم خانه ام، در زمانى که هیچ کس نبود، نوار را پر کردم و بردم به حجاریان دادم. او هم گفت: کار بزرگى کردى، امیدوارم بتوانیم مشکلات! شما را حل کنیم. وقتى نوار را دو دستى به حجاریان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقایان اصغرزاده و حکیمىپور نیز شاهد بودند." (رسالت: 12 تیر 79)
روزنامه رسالت پس از انتشار این مصاحبه مهم نوشت: "بر این اساس، معلوم نیست آیا قاضى رازقندى تاکنون به احضار حجاریان و اخذ توضیحات وى اقدام کرده است یا نه. به نظر مىرسد پرونده رضا احمدى و تهدید حجاریان در چارچوب پرونده نوارسازان قابل پیگیرى است. باید مشخص شود چرا و چه کسانى با سوء استفاده از سادگى جوانى 21 ساله، نوار تهدیدى تهیه و سپس با فراهم ساختن شرایط جنگ روانى، از آن بهرهبردارى سیاسى کرده و با تمسک به آن به تشویش افکار عمومى دست زدند. امیدواریم قاضى پرونده بىهیچ ملاحظه و مصلحت اندیشى، به واقعیت دست یافته و با عوامل و یا عاملین برخورد قانونى نماید." (رسالت: 12 تیر 79)
یک روز پس از نشر این سخنان، تنها پاسخى که روزنامه رسالت دریافت کرد، نامهاى بدون امضا و در سربرگ شوراى شهر تهران بود که از طرف سعید حجاریان در آن نوشته شده بود: "رسالت، نشر اکاذیب مىکند." شوراى شهر در حالى این چهار کلمه را از طرف حجاریان در 13 تیر ماه به عنوان پاسخ ارسال کرد که روزنامه بهار در همان روز، مصاحبه مفصلى را به نقل از سعید حجاریان در خصوص ادعاى دیروز روزنامه رسالت به چاپ رساند!
روزنامه بهار در این مصاحبه ادعا کرد که وى گفته است: "نوار بدون استفاده از آن به چه درد مىخورد و کجاى این کار عقلانى است... لابد بعد هم مىخواهند بگویند تروریستها از خود من دستور گرفتهاند." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
چرا حرف یک بچه را تیتر می کنید!
در همان ایام حجاریان که نایب رئیس شوراى اول شهر تهران بود در مورد آشنایى خود با احمدى گفت: "آقاى علیزاده روزى در شوراى شهر، فردى را به من معرفى کرد و گفت او از این بچههایى است که تجمع هاى دانشجویى را به هم مىریزند و مىخواهد با تو صحبت کند. کمى نصیحتش کردم و به او گفتم عقاید خود را داشته باشد، امّا به جاى اینکه کارهاى فیزیکى بکند، برود کار فرهنگى کند.
روزى احمدى به من گفت که دوستان من تو را محاکمه کرده اند و نوارى به من داد که جریان محاکمه در آن ضبط شده بود. احمدى به من گفت که ظاهراً پسر عمویش از اینهاست و این نوار با صداى اوست. نوار را که گوش کردم، متوجه شدم همان حرفهاى معمول است که جریان خشونتطلب در روزنامه ها و مجله هایشان علیه من گفته و نوشته بودند.
نوار بى ارزشى بود، به آن اعتنایى نکردم و آن را در گوشه کشوى میزم انداختم و به آقاى اصغرزاده که در همان اتاق همکارم بود، گفتم که چنین نوارى موجود است! پس از واقعه ترور، چون دنبال سرنخ مىگشتند، کشوى مرا باز کردند و نوار را درآوردند. در آن زمان من در حالت اغما بودم که این وقایع پیش آمد و احمدى را دستگیر کردند. من فکر مىکنم این نوار ربطى به تروریستها ندارد."
حجاریان به جاى پاسخ به سئوالات اساسى مطرح شده در خصوص سخنان احمدى، ضمن ادعاى این که وى تطمیع شده است، اظهار داشت: "چه ثمرى براى من داشت که به یک بچه بگویم این حرفها را بزن و چیزهایى به او یاد بدهم که در نوار بگوید، بعد هم نوارش را دور بیندازم !"
وى که هر روز در کنار نام روزنامه خود، جمله "دانستن حق مردم است" را مىنوشت، از اقدام روزنامه رسالت در چاپ اظهارات احمدى گله کرد و گفت: "یک زمان مدیر مسئول رسالت به عیادت من آمد و من براى او هم در این مورد توضیح دادم. نمىدانم چرا حرف من را که این همه سابقه رفاقت با هم داریم، کنار گذاشته و رفته حرف این بچه را تیتر اول کرده است."
حجاریان در آن مصاحبه از محاکم قضایى خواست تا کسانى را که روى این جوانان کار روانى مىکنند، شناسایى کند: "باید افرادى که روى این جوانان کار مىکنند و این سناریوها را به آنها یاد مىدهند تحت تعقیب قرار گیرند. این افراد باید به عنوان آسیب دیدگان اجتماعى مورد امداد قرار گیرند!... زمانى که پنج، شش کانال رادیو تلویزیون یک کشور در اختیار یک جریان باشد و جریان دیگر از داشتن کوچکترین رسانهاى محروم شود، نمىخواهم بگویم دوستان ما این کار را مىکنند، ولى طبیعى است که از رسانههاى کوچک مثل نوار استفاده شود." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
سئوالاتی که بی پاسخ ماند !
آقاى حجاریان در حالى که مىتوانست این مطالب را براى روزنامه رسالت ارسال نماید، حاضر به انجام این کار نشد، چرا که بدیهى بود آن روزنامه، این ادعاها را به همراه پاسخ و اشکالات آن به چاپ خواهد رساند. همان طور که یک روز پس از چاپ توجیهات آقاى حجاریان، روزنامه رسالت سئوالاتى را مطرح ساخت که هرگز پاسخ داده نشد: "از ایشان مىپرسیم با توجه به اینکه نوار تهدید چند ماه قبل از حادثه ترور در اختیار شما قرار گرفت و شما نوار را گوش کردید و در کشوى میزتان گذاشتید و یا به تعبیر خودتانآن را دور انداختید، آیا به اصغرزاده و دیگران هم گفتید که این نوار دور انداختنى و بىارزش است؟
اگر گفتید! چرا آقاى اصغرزاده، چند روز بعد از ترور، سعى نکرد به مسئولان بگوید که این نوار از نظر حجاریان، چیز بىارزشى بود و نباید روى آن مانور داد! بلکه برخلاف آن براى موجسوارى بیشتر، در مصاحبهاى با اشاره به نوار تهدید گفت: محتوا و تفکر موجود در این نوار، افشاگر انگیزه و بستر ایجاد خشونت در کشور است و مسئولان باید در خشکاندن این ریشه خشونت احساس تعهد کنند.
اگر آقاى اصغرزاده مى دانست که "نوار بىارزشى" در کشوى میز شماست، چرا وقتى روزنامه هم میهن در صفحه اول خود این تیتر درشت را درج کرد که "خوب نگاه کنید! جعبه سیاهترور حجاریان راز مىگشاید" در جلسه شوراى شهر اعلام کرد: این نوار سرنخهاى متعددى را به دست مىدهد و این نوار غیر از آنکه تهدید حجاریان به مرگ بوده، یک سند سیاسى محسوب مىشود و محتواى آن نشانگر یک تفکر بسیار خشن و وحشى است.
چرا آقاى خسروى به عنوان رئیس شوراى شهر اعلام کرد که "اگر به ترور حجاریان رسیدگى نشود، نوار تهدید را علنى مىکنیم."
چرا آقاى اصغرزاده با گذشت حدود یک ماه از ماجراى ترور، حتى افرادى نظیر خانم وسمقى، عضو دیگر شوراى شهر را نسبت به بىارزش بودن نوار توجیه نکرد و نتیجه آن شد که وى در روز 23 فروردین 79 نوار تهدید رضا احمدى را در جمع خبرنگاران پخش کرد؟
آقاى حجاریان! شما مىگوئید رضا احمدى نوار را پر نکرده و پسر عموى او بوده، شما هم که از او به هر دلیلى شکایتى نکردهاید! پس دلیلى براى مجازات و زندانى بودن او وجود نداشته و ندارد که او بخواهد براى آزادیش دروغ بگوید.
ضمن اینکه اصلاً ما نیز فرض شما را مىپذیریم که او دروغ گفته و شما را متهم کرده، شما نیز قوه قضائیه و وزارت اطلاعات را متهم کردهاید، پس یک راه مىماند، آنهم رسیدگى به موضوع در دادگاه علنى، آیا مىتوانید از ادعاهایتان دفاع کنید و ثابت کنید که احمدى تطمیع شده است؟" (روزنامه رسالت : 14 تیر 79)
البته پیش از این هم مدیر مسئول روزنامه رسالت در باره ملاقات خود و حجاریان در تاریخ 30 خرداد 79 نوشته بود : "... حجاریان در این باره گفت: احمدی برای مسجدشان 150 هزار تومان نیاز داشت که در شورا مطرح کردم و این مبلغ برایش فراهم شد. احمدی بعد از ماه رمضان پیش من آمد و گفت که گروهی شما را غیابا محاکمه کرده اند و حکم ارتداد و اعدام داده اند و سپس نواری به من داد و گفت این هم نوار تهدیدی که با صدای پسرعمویم است. من آن نوار را چندبار گوش کردم و به آقای اصغر زاده و یکی دو نفر دادم."
با خواندن مصاحبه آقاى حجاریان، به خوبى درمىیابیم که پروژه نوارسازى بر استدلالى متکى است که وى آن را تئوریزه ساخته و مُحق جلوه مىدهد. وقتى او ادعا مىکند که چون "چند کانال رادیو و تلویزیون در اختیار یک جریان است و جریان دیگر محروم است، طبیعى است که از رسانه کوچکى مثل نوار استفاده شود" آیا این نیز طبیعى است که تمام نوارهایىکه علیه نهادهاى قانونى و شخصیتهاى حقیقى و حقوقى مشخصى تنظیم شده، وارد محتواى هر کدام که مىشوید، جز دروغ و تهمت و فریب چیزى در آن نیست. آیا جریان مدعى محروم از رسانه، در صورتى که کانال تلویزیونى و یا رادیویى داشته باشد، به همین شیوه عمل مىکند؟
خودسرهایی که هرگز از آنها شکایت نشد
البته در صحنه مطبوعات نیز عملکرد آن جریان را دیدهایم و چیزى جز اهانت و دروغ در آن نیافتیم. متأسفانه سعید حجاریان براى روشن شدن حقایق، هرگز حاضر نشد از رضا احمدى و عاملان ترور خود شکایت کند تا ادعاهاى مطرح شده مورد بررسى قرار گیرد و گمانهها پایان پذیرد. وى ده ماه پس از ترور و زمانى که بهبودى نسبى یافته بود، در مصاحبهاى مفصل که روزنامه ایران به چاپ رساند، آنگاه که در برابر سئوال "چرا از ضاربین شکایت نکردید؟" قرار گرفت، گفت: "از چه کسى شکایت کنم؟ از یک مشت ضارب بچه سال که من آنها را مسبب اصلى نمىدانم؟ به هر بچه سالى مىتوان یک اسلحه داد و گفت شلیک کن. من به اصطلاححقوقى سبب را اقوى از مباشر مىدانم. اینها حداکثر مباشر بودند. من طرف حساب اینها نبودم، طرف حساب سبب بودم. سبب بر من مخفى است، پس دلیلى نداشت که از اینها شکایتکنم. فوقش، چند سال بیشتر به اینها کیفر مىدادند. من قصد انتقامجویى از کسى ندارم، چون انتقام مسأله را حل نمىکند. باید با این پدیده برخورد ریشهاى و پیشگیرانه کرد، چون امکان آن هست که از این باندهاى مافیایى در کشور ما خیلى به وجود آید." (روزنامه ایران:27 آذر 79)
چندماه قبل سعید حجاریان در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم بدون مقدمه در اواسط مصاحبه خطاب به خبرنگار می گوید: "به نظر شما به من میخورد که خودم را ترور کرده باشم؟ تسنیم: چرا این سوال را میپرسید؟ حجاریان: عدهای برای این مسئله کتاب چاپ کردند. تسنیم: چه کسی کتاب را نوشته است؟ حجاریان: چند سال پیش آقای رسایی در کتاب بازی ترور نوشته است که خودم، خودم را ترور کردم!"
خاتمی راست می گوید ترورهای سازماندهی شده در پیش است
بنابراین به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب رأس کودتای سال 88 همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!
آقای خاتمی راستی چرا وزارت اطلاعات دولت شما هرگز حقایق آن ترور را فاش نکرد؟ چرا سعید حجاریان هرگز از ضاربان خود شکایت نکرد؟ فرد ضارب چند سال بعد از آزادی از زندان در ستاد انتخاباتی چه کسانی دیده شد؟
بگذریم! نویسنده این سطور در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی اطلاعات دولت یازدهم، مستندا اشاره کردم که این جریان همانطور که در سال های دوره حاکمیت اصلاحات آمریکایی با سازماندهی قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه و ترور سعید حجاریان مقدمات تخریب سه رکن مهم وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه و بسیج را فراهم کرد، در آینده مقدمات روانی دیگری را کلید خواهد زد تا این چشم های نظام را مجددا در نگاه افکار عمومی تخریب و مقدمه نفوذ خود برای انتخابات مجلس دهم را آماده کند.
نمی دانم وزیر اطلاعات درباره اظهارات خاتمی چه واکنشی نشان خواهد داد اما پیش بینی خود را در حال تحقق می بینم و اعلام می کنم که از نظر این آقایان دولت اعتدال هم مانند دولت اصلاحات خون و شهید و جانباز می خواهد البته از نوع تقلبی آن ! بنابر این باید از همه نیروهای انقلاب خواست تا هوشمندانه وضعیت موجود را رصد کنند و ضمن اعلام مواضع به حق و غیرتمندانه خود، بهانه ای به دست یاران داخلی دشمن ندهند.
مشرق نیوز