خبرگزاری فارس: پایگاه تحلیلی «زدنت» نوشت: فیلمهای هالیوود نه تنها شکنجه را امری ضروری نشان میدهند، بلکه شکنجهگران را انسانهایی خوب نمایش میدهند. شکنجهگر فیلم خوشتیپ، باهوش، شوخ و دوستدار حیوانات است.

به گزارش فارس، پایگاه تحلیلی «زد کامیونیکیشنز» در مطلبی با عنوان «آمریکا شکنجه نمیکند- میکشد» به قلم «کاتا پولیت» مینویسد: اگر رئیس جمهور آمریکا میتواند در صورت ثابت شدن رابطه شهروندان آمریکایی با القاعده دستور کشتار آنها را در خارج از این کشور صادر کند، آیا وی میتواند همچنین شهروندان آمریکایی وابسته به القاعده را در لندن یا برلین ترور کند؟ پس تکلیف پسر نوجوان مظنون، که در یک مدرسه شبانهروزی کانادایی درس میخواند، چه میشود؟ اگر وی میتواند موشکهای جهنمی خود را بر روی خانهای در شمال غربی پاکستان با گمان اینکه یک گروه تروریستی در آنجا نشستی دارد، پرتاب کند، پس میتواند یک اقامتگاه در فلوریدا را که تروریستهای احتمالی در آن اقامت دارند را نیز منفجر کرده و افراد کشتهشده دیگر را نهم که در آنجا اقامت دارند به عنوان «تلفات ثانویه» اعلام کند؟ البته که نه، پاکستان کاملا متفاوت است.
* بیش از 500 غیرنظامی سال 2011 در حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شدند
پس دستگیری افراد، استردادشان، وکیل گرفتن برای آنها و دادگاهی کردنشان چه شد؟ حتی در داغترین روزهای جنگ سرد که گفته میشد میلیونها کمونیست کشور ما را تهدید میکردند، آمریکاییهایی که به جاسوسی برای شوروی سابق متهم بودند نیز در دادگاه حاضر میشدند. هیچ کس پیشنهاد نکرد که رئیس جمهور «آیزنهاور» روند قضایی را نادیده گرفته و آپارتمان «روزنبرگ» را بمباران کند. رئیسجمهور و انتخاب «جان برنان» برای ریاست سازمان سیا به ما اطمینان میدهد که آنها بسیار محتاط هستند و فهرست کشتار آنها «قانونی، اخلاقی و هوشمندانه» است (گرچه آنها به ما چیز بیشتری در این خصوص نمیگویند).
برنان در سال 2011 گفت که هیچ غیرنظامی توسط هواپیماهای بدون سرنشین کشته نشده است. ممکن است او حتی به این گفته اطمینان داشته باشد، اما اداره اطلاعات جنایی، مرگ بیش از 500 غیرنظامی را در یمن، پاکستان و سومالی ثبت کرده و اعلام میکند که این آمار ممکن است بیشتر هم باشد. هنگامی که اوباما در سال 2009 «هارولد کوه» را به سمت مشاور قضایی وزارت خارجه آمریکا برگزید، به نظر میرسید که این اقدامش پیامی را به همراه دارد، روزهای بد قدیم، پایان یافته است. «کوه» که پیش از این از بوش به عنوان «رئیس شکنجهگرها» نام برده بود، یکی از منتقدان توجیهات قانونی دولت در زمینه شکنجه، گوانتانامو و کشتارهای هدفمند بود، اما امروز «کوه» توجیهات قانونی را برای همان کشتارهای هدفمند ارائه کرده و با استفاده از رویکرد بوش و اطرافیانش از شر منتقدان خلاص میشود، عدالت برای دشمنان میتواند از طریق دادگاه اجرا شود، هواپیماهای بدون سرنشین نیز میتوانند چنین نقشی داشته باشند.
* پرتاب بمب راهی برای نفوذ بر مردم و شاد کردن دوستان نیست
در یکی از فیلمهای آمریکایی به نام « Zero Dark Thirty» که درباره چگونگی ترور «اسامه بن لادن»، رهبر القاعده ساخته شد، یکی از مشاوران امنیت ملی دولت به گروهی از افسران سازمان سیا از جمله مایا، قهرمان فیلم، میگوید: «رئیس جمهور فردی متفکر و تحلیلگر است» و پیش از آنکه دستور حمله به محل زندگی اسامه را بدهد، «خواستار دلیل و مدرک است». در صحنهای دیگر یکی از تلویزیونها اسامه را نشان میدهد که به «استیو کرافت» میگوید: «آمریکا شکنجه نمیکند». حتی اگر اوباما را بهترین فرد بدانیم آیا حاضریم رئیس جمهور تنها تصمیمگیرنده درباره مجازات مرگ باشد؟ پس رؤسای جمهور بعدی و بعدی چه؟ این به معنای قدرت بیش از حد دستگاه اجرایی و اطمینان بیش از حد به توانمندیهای اخلاقی یک فرد است. این مسأله با اوباما پایان نمییابد، بلکه تازه اول کار است.
نظرسنجیها نشان میدهند که آمریکاییها از جمله لیبرالها مشکلی با هواپیماهای بدون سرنشین ندارند، 78 درصد از بینندگان برنامههای «اماسانبیسی» بر این نظر بودند. ظاهرا ما تمایلی به پذیرش این نکته روشن نداریم که غیر از جنبه قانونی و اخلاقی قضیه، پرتاب بمب راهی برای شاد کردن دوستان و نفوذ بر مردم نیست. سال گذشته یک نظرسنجی نشان داد که 74 درصد از پاکستانیها آمریکا را دشمن خود میدانند. «شری رحمان»، سفیر آمریکا به خبرنگاران گفت: «حملات هواپیماهای بدون سرنشین به جای پاکسازی تروریستها، منجر به افزایش تعداد تروریستهای مخفی و شبهنظامیان میشود».
حملات 11 سپتامبر چنان آمریکاییها را عصبانی کرد که ما دو جنگ را آغاز کردیم و یکی از آنها علیه ملتی بود که اصلا ارتباطی با آن نداشت. چرا ما فکر میکنیم مردمی که به آنها حمله میکنیم با ما متفاوت هستند؟ چگونه به اینجا رسیدیم؟ قطعا یکی از نقاط عطف کشنده، تصمیم اوباما به عدم بازجویی از کسانی بود که با سیاستهای بیرحمانه دولت بوش ارتباط داشتند. نه تنها این مسأله منجر به افزایش بیرحمی و بدگمانی شد، بلکه با توجه به ماهیت اهریمنی تروریسم به طور ضمنی، منجر به توجیه وجود ابوغریب، زندانهای آمریکا در خارج از این کشور، بگرام و گوانتانامو شد.
* شکنجهگران فیلمهای هالیوودی افرادی خوب و ایدهآل نمایش داده میشوند
این قطعا پیامی است که من از فیلم «Zero Dark Thirty» درباره ترور «اسامه بنلادن» گرفتم و صراحتا نمیتوانم درک کنم که چرا برخی این فیلم را درباره مسأله شکنجه مبهم میدانند. این فیلم میگوید که شکنجه کارایی دارد. «دان جیسون کلارک» به زندانی که او را کتک میزند، با ریختن آب روی صورتش شکنجهاش میکند، مجبور به راه رفتن همانند سگ میکند و او را داخل جعبهای کوچک میاندازد، میگوید: «در نهایت همه تسلیم میشوند. این همان علم زیستشناسی است» و قطعا آن مرد سرنخی را میدهد که منجر به یافتن مکان اسامه میشود.
اگر همانطور که سناتورها «دیان فینشتاین» و «کارل لوین» در نامهای علنی درباره این فیلم نوشتند، اگر این اطلاعات در زندگی واقعی از طریق روشهای دیگر به دست آیند، در فیلمها اشارهای به آنها نمیشود. اما این فیلم نه تنها شکنجه را امری ضروری نشان میدهد، بلکه شکنجهگران را انسانهایی خوب نمایش میدهد. «ان فردی» خوشتیپ، باهوش، شوخ و خلاف عرف است. هنگامی که افراد را از سقف آویزان نمیکند، فردی با ملاحظه است، او دوست خوبی برای مایاست و دوستدار حیوانات است. وی نمیگذارد شغلش وی را به فردی بیرحم یا دیگرآزار تبدیل کند و میداند که چه زمانی کاسه صبرش لبریز شده و میتواند خود را از آن حالت خارج کند.
«مایا» نیز تنها انتقامگیرنده 11 سپتامبر است، چه میتوان گفت؟ وی نه تنها باهوش، ایثارگر، فداکار، شجاع و خستگی ناپذیر است، بلکه زیباترین زن روی زمین با موهایی به رنگ طلاست، که در هر صحنه از فیلم حتی زمانی که آب را روی صورت قربانی برای شکنجه میریزد، میدرخشد.
تنها فردی که در سازمان سیا به دلیل همه این اتفاقات به زندان افتاد «جیمز کریاکو» است که یکی از مخالفان شکنجه و فردی است که به دلیل افشای نام یکی از افسران سازمان سیا برای یکی از خبرنگاران، اخیرا به 30 ماه زندان محکوم شد، اما منتظر ساخت فیلمی در هالیوود درباره وی نباشید.
منبع: فارس نیوز